هرگز کجا پیدا شود چون شکل قد یار من
نخل از عرب سرو از عجم ترک از ختا ماه از ختن
آن زلف و روی لاله گون آنعارض و رنگ چو گل
با مشگ خون با شب شفق با خور سحر با گل سمن
روی و لب آن حوروش گوید بصد هشیار و مست
اینک بهشت اینک شراب اینک عسل اینک لبن
با آب و تاب و رنگ و بو باشد ز عکس روی او
گر لاله روید از چمن گر ارغوان گر نسترن
چون من ضعیفی ناتوان دارد حریفی د جهان
بس تند خوبس جنگجو بس عشوه گر بس غمزه زن
دارم هزاران داد از او باشد بفریادم رسد
سلطان دین برهان حق شاه زمین میر زمن
شاه نجف گنج شرف بحر عطا کان سخا
هم مرتضی هم مجتبی هم بوالعلا هم بوالحسن
شاهی که در روز غزا با صد هزاران اژدها
یک اسبه شد یک مرده زد یک تو قبا یک پیرهن
ایینه شمشیر او گیتی ز دود از زنگ کفر
حتی ختا حتی ختن حتی حبش حتی یمن
جان از غم دین در غزا کردی فدا بهر خدا
آن شاه دین آن شیر حق آن رهنما آن صف شکن
زان شیر حق خواندش خدا کورا نبودی در وغا
هرگز کمین هرگز کمان هرگز ز ره هرگز مجن
در طینت آن پاک دل در خاطر آن پاکدین
حاشا خطا حاشا خلل حاشا شرر حاشا فتن
خواهم که از تیر قضا پیوسته باشد دشمنش
تن در هدف جان در تلف پا در لحد سر در کفن
از ذوالفقار مرتضی افتاده صد دشمن ز جا
لب بی زبان، کف بی بنان، تن بی روان، سر بی بدن
چون خوان احسان می نهد لطفش صلا در میدهد
کودیوودد، کو نیک و بد، کورندوشه، کو مرد و زن
او حرب جان و دل کند حاسد فریب بیهده
دلها بدر جانها به زر اینها بمکر آنها بفن
یارش چوگل با آبرو خصمش چو خس زار و زبون
اندک ثبات اندک زمان اندک وقار اندک ثمن
جز مهر او روز بلا دست که می گیرد ترا
والله نه این والله نه آن والله نه تو والله نه من
هرجا عدوی خاندان در خاک بینی چون سگان
حقا بکش حقا بران حقا بکش حقا بزن
گر آب کوثر در گلو بی او رود آبش مگو
گو زهر و گو تلخ آب غم گو صاف خون گو درد دن
گر شعله نار غضب ننشاند آب لطف او
وای ایفلک وای ای ملک وای انجم و وای انجمن
آن گنج سر لو کشف جان گوید انذر حضرتش
ای راستگو، ای راسترو، ای راست بین، ای راست زن
زان مقتدای عالمی کز علم و حلم و مردمی
رایت ادب کارت حیا خویت سخا خلقت حسن
دزدید نورت شمع از ن اشکنجه و بندش کنند
غل آتشش گاز انبرش دودش کمند کندش لگن
هرکس که روی از طاعتت برتافت نتوان گفتنش
جز کجروش جز بدمنش جز بتگر و جز برهمن
کمتر شتربانت بود ویس قرن کورا قرین
نارد زمین نارد زمان نارد قران نارن قرن
در خاک و خون چون کشتگان بدخواهت افتد در جهان
بر چهره خون، بر سینه سر، بر سر سگان، بر تن زغن
شاید که در خلد برین گردد به رغم دشمنت
شهد الشفا سم الفنا دارالامان بیت الحزن
پیدا و پنهان را همه جمعیت از نظم تو شد
خواهی فلک، خواهی ملک، خواهی پری خواهی پرن
مداح اهل بیت شد اهلی، درین سنت بود
خاکی نهاد آبی زمان قدسی مکان عرشی وطن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به وصف زیبایی و جاذبههای یک معشوق میپردازد. شاعر به مقایسه ویژگیهای معشوق با عناصر طبیعی و زیبای جهان میپردازد و از صفات او چون زلف، رنگ و روی لالهگون سخن میگوید. او همچنین به شخصیتهای مذهبی بزرگ، مانند علی (ع) و حسن (ع)، اشاره کرده و از bravery و جوانمردی آنها در میدان نبرد یاد میکند. احساسات عاشقانه و وفاداری به معشوق و اهل بیت بهوضوح در این شعر قابل مشاهده است. بهطور کلی، این متن پیوندی عمیق بین عشق، زیبایی و دیانت ایجاد میکند.
هوش مصنوعی: هیچگاه مانند قامت یار من، نخل عرب، سرو عجم، ترک ختا و ماه ختن یافت نمیشود.
هوش مصنوعی: موهای تیره و زیبا و چهرهای که همچون لاله درخشان است، رنگش شبیه گل خوشبوست، با عطر مشکی که مانند خون به سرخی میزند. این زیبایی مثل شفق شب و طلوع صبح با گلهای معطر سمن است.
هوش مصنوعی: چهره و لب آن دخت زیبای بهشت به صد نوشنده هوشیار و شاداب میگوید که اینجا بهشت است، اینجا شراب است، اینجا عسل است و اینجا شیر.
هوش مصنوعی: اگر زیبایی و جلوهی صورت او نمایان شود، همانند گلهای زیبای چمن، همچون لاله، بنفشه یا نسترن خواهد بود.
هوش مصنوعی: من که شخصی ناتوان و ضعیف هستم، حریفم در این دنیا بسیار تندرو و جنگجو است و همچنین جذاب و دلرباست.
هوش مصنوعی: من از او درد و شکایتهای زیادی دارم. امیدوارم که سلطان دین به فریاد من برسد و حق را از من بستاند.
هوش مصنوعی: شاه نجف، صاحب مقام و ارزش، مانند دریا انعام و بخشش است. او در سخاوت و generosity به مرتضی (علی)، مجتبی (حسن)، بوالعلا، و بوالحسن معروف است.
هوش مصنوعی: پادشاهی در روز جنگ با صد هزار اژدها مقابله کرد و یک فرد را که به تنهایی در برابر آنها ایستاده بود، به زمین زد و او را در زیر لباس و جامهاش گرفت.
هوش مصنوعی: آینهی شمشیر او، دنیای ما را از زنگار کفر پاک کرده است و حتی سرزمینهای دوری مانند ختا، ختن، حبش و یمن را نیز تحت تأثیر قرار داده است.
هوش مصنوعی: به خاطر خدا، جان خود را در نبرد برای دین فدای آن پادشاه بزرگ، که نماد حق است، کردی. او راهنمایی است که همیشه در جلو میتازد و دشمنان را کنار میزند.
هوش مصنوعی: این فردی که به حق و حقیقت نایل شده، هرگز در جنگ و جدال دچار ضعف و کمبود نشده است. او هرگز در دامهای فریب قرار نگرفته و هرگز از مسیر صحیح منحرف نشده است.
هوش مصنوعی: در وجود آن دل پاک، هیچ اشتباهی وجود ندارد. در ذهن آن انسان نیکو، نه خطایی وجود دارد و نه نقصی. هیچ ناراحتی، بلایی یا فتنهای به آن راه ندارد.
هوش مصنوعی: میخواهم که دشمن او همیشه تحت تأثیر قضا و قدر قرار بگیرد؛ به طوری که جانش در خطر باشد، پاهایش در قبر، و سرش در کفن خوابیده باشد.
هوش مصنوعی: با ضربت ذوالفقار علی (ع)، صد دشمن از جا برکنار شدند. کسی که بیزبان، بیدست و بیتن باشد، مثل سر بیبدن است.
هوش مصنوعی: وقتی که سفرهی نوازش گسترده میشود، محبتش به همه میرسد. در این میهمانی، کسی نمیبیند که خوب و بد چیست؛ هم مردان و هم زنان در این شادی شریک هستند.
هوش مصنوعی: او به جنگ جان و دل میپردازد و حسودان به طور بیهوده دلها را فریب میدهند. این افراد با دسیسه و فریب، روحها را به زرق و برق خود جلب میکنند.
هوش مصنوعی: دوستش مانند گلی با وقار است، اما دشمنش مانند علفی ضعیف و زبون است. او ثبات و آرامش کمی دارد، و همچنین زمان و اعتباری نه چندان فراوان.
هوش مصنوعی: جز محبت او در زمان سختی، کسی نمیتواند به تو کمک کند. سوگند به خدا، نه این خدا، نه آن خدا، نه تو و نه من.
هوش مصنوعی: هر جا که دشمنان خاندان را در زمین ببینی، مانند سگان، حتماً بکش، بیتردید بران، حتماً بکش و حتماً بزن.
هوش مصنوعی: اگر آب کوثر که بهترین و زلالترین آب است، بدون وجود او در گلو جاری شود، دیگر نباید آن را آب خوشبختی دانست. بلکه باید گفت که این آب، زهر و تلخی را به همراه دارد، و همچنین باید از درد و رنج زندگی سخن گفت.
هوش مصنوعی: اگر آتش خشم نتواند با آب مهر و محبت او خاموش شود، وای به حال زمین و آسمان و همه موجودات در این عالم.
هوش مصنوعی: این گنج پنهان، رازهایی را درباره جان آشکار میکند. به آن بزرگوار هشدار بده که ای راستگو، ای کسی که بر مسیر درست گام برمیداری، ای کسی که به حقیقت واقف هستی و ای کسی که درست عمل میکنی.
هوش مصنوعی: از آن پیشوای بزرگ که به خاطر علم، بردباری و انسانیتش، نشانهی ادب، حیا، نیکی و زیبایی در آفرینش است.
هوش مصنوعی: نورت همچون شمعی است که در تاریکی میدرخشد، اما بر اثر شکنجه و زنجیر به زودی خاموش خواهد شد. آتش دل تو به شدت میسوزد و مانند یک گاز انبر فشار میآورد. دود این آتش هم مانند یک کمند تو را در بر میگیرد و در نهایت تو را در تنگنا قرار میدهد.
هوش مصنوعی: هر کسی که از فرمانبرداری تو خودداری کند، نمیتوان او را جز به عنوان شخصی منحرف، بدذات، بتپرست یا هنرمند دانست.
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به دلسردی و ناامیدی در زندگی دارد. گوینده به کمبود شانس و فرصتها در دوران خود اشاره میکند و حس میکند که در زمانی نامناسب و با شرایط سختی روبهرو است. در اینجا، نشانههایی از تغییرات غیرمثبت و عدم همراستایی با زمانهای که در آن زندگی میکند، حس میشود.
هوش مصنوعی: اگر دشمنانت در دنیا به خاک و خون آغشته شوند، بر چهرهشان خون خواهد نشست و بر سینههایشان نشانههایی از رنج و درد دیده خواهد شد؛ همچنین بر سگان و بر بدن کینهورزان نیز نشانههای سختی و عذاب نمایان خواهد گردید.
هوش مصنوعی: شاید در بهشت، با وجود دشمنیات، عسل شفابخش آرامش را تجربه کنی و در سرزمین امن، خانه غم را ترک کنی.
هوش مصنوعی: تمام رمز و رازها و اسرار عالم به خاطر نظم و ترتیب تو آشکار و پنهان شده است؛ تو میتوانی هر چیزی را که بخواهی، از آسمان و زمین تا فرشتگان و موجودات دیگر، مهیا سازی.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر از شخصی صحبت میکند که به ستایش اهل بیت (ع) پرداخته و به نوعی به ایشان ارادت دارد. او در این مسیر، با احترام و محبت، بر روی زمینههای خاکی و دنیوی، مقام و منزلت معنوی را تأمل میکند و به فضایی بالا و مقدس میاندیشد که منزلگاه واقعی اوست. در واقع، این بیان تفکر عمیق در مورد پیوند بین عناصر دنیوی و معنوی را به تصویر میکشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گلبن نوان اندر چمن عریان چو پیش بت شمن
نه یاسمین و نه سمن نه سوسن و نه نسترن
ای ساربان منزل مکن جز در دیار یار من
تا یک زمان زاری کنم بر رَبع و اَطلال و دِمَن
رَبع از دلم پرخون کنم خاک دمن گلگون کنم
اطلال را جیحون کنم از آب چشم خویشتن
از روی یار خرگهی ایوان همی بینم تهی
[...]
از غرب سوی شرق زن بد خواه را بر فرق زن
بر فرق او چون برق زن مگذار ازو نام و نشان»
کز باده می زاید فرح
در سینه غمگین من
هایل هیونی تیز دو، اندک خور بسیار رو
از آهوان برده گرو در پویه و در تاختن
هامون گذاری کوه وش، دل بر تحمل کرده خوش
تا روز هر شب بارکش، هر روز تا شب خارکن
چون باد و چون آب روان در دشت و در وادی دوان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.