این چه روح افزا شراب و این چه سیمین ساغرست
چشمه خضرست یا آیینه اسکندرست
جوهر روح است یا گیتی نما بگداختند
شیره جان است در وی یا می جان پرورست
نقش خط گرد لبش دل میبرد از دست خلق
همچو آن خطی که بر گرد دهان دلبرست
بر سواد دیده دارد چون سواد نام شاه
از سواد دیده روشندلان روشن ترست
گرچه جام می نماید در کف شاه از صفا
گر بمعنی بنگری جام شراب کوثرست
تا دم محشر تهی یارب مباد این جام می
ازدم شاهی که ساغر بخش روز محشرست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و لطافت شراب و ساغر اشاره میکند و آن را به چشمه خضر و آیینه اسکندر تشبیه میکند. شاعر از ویژگیهای روحافزا و جانپرور شراب سخن میگوید و نقش دلربای لب را با خط زیبای معشوق مقایسه میکند. او همچنین به درخشندگی و جذابیت چشمها اشاره میکند و این شباهت را به نام پادشاهی میزند. در انتها شاعر به جام شراب به عنوان وسیلهای برای رسیدن به رحمت الهی در روز محشر تأکید میکند و از خداوند میخواهد که این جام همواره پر باشد.
هوش مصنوعی: این چه نوشیدنی دلنواز و دلکش است و این چه جام زیبا و نقرهای است! آیا این چشمه جاودانه و حیاتبخش است یا اینکه آئینهای است که رازهای بزرگ را نشان میدهد؟
هوش مصنوعی: روح و جوهر انسان یا دنیا را نشان میدهد که در آن، Essence زندگی و حقیقت وجود به وضوح نمایان است. آیا این حقیقت در او نهفته است یا اینکه همانند میای است که جان را پرورش میدهد و به حیات میبخشد؟
هوش مصنوعی: خط گرد لبان او به قدری جذاب و دلرباست که توجه هر کسی را به خود جلب میکند؛ مانند خطوطی که بر دور دهان معشوق نقش میبندد و دلها را میرباید.
هوش مصنوعی: دیدن نام شاه بر روی کاغذ، برای کسی که بصیرت و دانش دارد، از دیدن آن نوشته برای بینایان و روشنفکران، واضحتر و روشنتر است.
هوش مصنوعی: هرچند که جام شراب در دست شاه زیبا و دلپذیر به نظر میرسد، اگر به عمق مفهوم آن بنگری، میبینی که این جام در واقع نمایانگر نیکوکاری و سرزندگی بهشتی است.
هوش مصنوعی: تا روز قیامت، ای خدا، کاش این جام می خالی نماند. این می که از دست شاه مینوشم، در واقع جامی است که باید در روز محشر به من داده شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عید همچون حاجیان نوروز را پیش اندرست
اینت نوروزی که عیدش حاجب و خدمتگرست
عید اگرنوروز را خدمت کند بس کار نیست
چاکر نوروز را چون عید سیصد چاکرست
عید را زینت ز مال وملک درویشان بود
[...]
صابر، ای چون صبر ذات تو گزیده نزد عقل
تا نپنداری که در هجرت دل من صابرست
هست چندان آرزوی تو مرا ، کز وصف آن
هم کتابت عاجزست و هم عبارت قاصرست
عقل من مغلوب و شوق طلعت تو غالبست
[...]
دوش خوابی دیدهام گو نیک دیدی نیک باد
خواب نه بل حالتی کان از عجایب برترست
خویشتن را دیدمی بر تیغ کوهی گفتیی
سنگ او لعل و نباتش عود و خاکش عنبرست
ناگهان چشمم سوی گردون فتادی دیدمی
[...]
پادشاهی کاو روا دارد ستم بر زیردست
دوستدارش روز سختی دشمن زورآورست
با رعیت صلح کن وز جنگ خصم ایمن نشین
زان که شاهنشاه عادل را رعیت لشکرست
بر سپهر حسن رویش آفتابی دیگرست
لیکن از شعر سیاهش سایبانی دیگرست
زینت خوبان بگاه جلوه از زیور بود
روی شهر آرای تو زیب و بهای زیورست
گفتم آرم در دهن ناگه لبت خندید و گفت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.