که ای سفینه دستت خزینه آمال
که ای صفیحه تیغت صحیفه آجال
در آن بساط همایون که صدر بار توئی
فلک نشاند خورشید را بصف نعال
برای طوق حسام تو خور بشکل نگین
برای نعل سمند تو مه بشکل هلال
ز رشک تیغ کجت چشم مهر جسته رمد
ز نقطه قلمت روی ماه یافته خال
بپای بی ادبان بسته دست تو زنجیر
چنانکه گوئی بر ساق لعبتان خلخال
ز نسر طایر نامی نماند در واقع
همای چتر تو چون برگشود زرین بال
شعاع چتر فتوح تو رایت نصرت
رموز نقش نگین تو آیت اقبال
بگاه رزم ندانی رماح را ز ریاح
بروز بزم ندانی تو مال را زر مال
شفا تو داری دیگر کسان ضماد و طلا
عصا تو آری دیگر کسان عصی و حبال
بروز بزم و طرب لین العریکه توئی
ولی شجاع و قوی الشکیمه گاه جدال
ز حشمت تو تن عافیت گرفت سمن
ز سطوت تو تن درد و غصه یافت هزال
بظرف جود تو بحر عمان کم از قطره
بوزن حلم تو کوه گران کم از مثقال
سخاوت تو ز عبدالله بن جذعان بیش
شجاعت تو فزونتر ز هاشم مرقال
توئی که پیگر خارا شکافی از شمشیر
توئی که قلعه البرز کوبی از کوبال
الا چو عید غدیر آید از پی قربان
الا چو باشد ذیقعده از پی شوال
ز ابر مهر ولیعهد آسمان مهدت
همیشه بادا گسترده بر بفرق طلال
بدین عروض و قوافی غضایری گوید
اگر کمال بجاه اندر است و جاه بمال
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به وصف و ستایش شخصیتی برجسته و بزرگوار میپردازد که او را به عنوان علامت آمال و آرزوها معرفی میکند. او این فرد را به عنوان خورشیدی که بر فراز جهان تابیده و ذاتی بلندمرتبه میداند. شاعر به تواناییهای او در جنگ و صلح اشاره میکند و او را به دلیل رزمندگی و شجاعتش ستایش میکند. همچنین، او از سخاوت و حلم این شخص به نیکی یاد میکند و او را با شخصیتهای تاریخی مقایسه میکند. در نهایت، شاعر به آرامش و بهرهمندی که وجود این فرد در جامعه ایجاد میکند، اشاره مینماید و او را نوعی نعمت و برکت میداند که همواره به دیگران کمک میکند.
هوش مصنوعی: ای کشتی، تو دارای گنجینهای از آرزوها هستی و ای ورق زنده، شمشیر تو، سرنوشت را رقم میزند.
هوش مصنوعی: در آن دنیای پرافتخار که مقام تو برتر است، آسمان خورشید را به عنوان نشانهای از قدرت و عظمت تو به نمایش گذاشته است.
هوش مصنوعی: طوقی که حسام دارد، همچون نگینی از خورشید میدرخشد و نعل سمند تو مانند هلال ماه زیباست.
هوش مصنوعی: چشمان ماه از حسد تیغ کج تو فرار کردهاند و چهرهی ماه به لطف نقطهای که از قلم تو ایجاد شده، لکهای پیدا کرده است.
هوش مصنوعی: دست تو در کنار بیادبان بهگونهای بسته است که گویی بر پای معشوقهها زنجیری آویختهاند.
هوش مصنوعی: هیچ نشانی از پرنده معروف باقی نمانده است، زیرا وقتی همای تو چترش را گشود، بالهای زرین او نمایان شد.
هوش مصنوعی: نور و روشنی ناشی از چتر موفقیت تو نماد پیروزی است و نشانههای قدرت و توانمندی تو به عنوان نشانهای از خوشبختی و کامیابی در زندگی به شمار میآید.
هوش مصنوعی: در زمان جنگ، تو فرق تیر را از باد نمیدانی، و در زمان جشن و شادمانی، تو ارزش اموال را نمیشناسی.
هوش مصنوعی: تو درمانگر و نجاتدهندهای و دیگران فقط دارو و درمانهای ظاهری دارند. تو میتوانی دیگران را با قدرت و تواناییات کمک کنی، در حالی که آنها تنها به وسایل و ابزارهای معمولی تکیه میکنند.
هوش مصنوعی: به میهمانی و جشن شادمانی توحید و جود و صفا برپاست، اما در عین حال تو هم انسان شجاع و با قدرتی هستی که در مواقع لازم میتوانی به مبارزه بپردازی.
هوش مصنوعی: به خاطر جلال و زیبایی تو، روح آرامش و راحتی به دست آورد و به واسطه قدرت تو، روح دلتنگی و درد از بین رفت و ضعیف شد.
هوش مصنوعی: بخشش و generosity تو آنقدر وسیع و فراوان است که مثل دریا عمان میماند و هیچچیزی به اندازه آن نیست. به همین ترتیب، صبر و حلم تو هم به قدر و وزن کوهی سنگین و با ارزش است که نمیتوان به راحتی آن را اندازهگیری کرد.
هوش مصنوعی: سخاوت تو از عبدالله بن جذعان بیشتر است و شجاعت تو نیز بیشتر از هاشم مرقال است.
هوش مصنوعی: تو کسی هستی که سنگ سخت را با شمشیرت میشکافی و قلعه البرز را به راحتی ویران میکنی.
هوش مصنوعی: وقتی عید غدیر فرا میرسد، خوشحالی و جشن بزرگی برپا میشود، و همچنین وقتی که ماه ذیقعده میآید، این زمان نیز یادآور شکوه و احترام به مناسبتهای خاص است.
هوش مصنوعی: همیشه برای تو، که ولیعهد آسمان هستی، سایهای از محبت مانند ابر بر سر تو باشد.
هوش مصنوعی: اگر کمال و ارزش واقعی در شخصیت و مقام انسان باشد، نه در ثروت و مال، پس این سخنان و شعرها که در قالب و وزن زیبا هستند، چه فایدهای دارند؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کسان که تلخی زهر طلب نمیدانند
ترش شوند و بتابند رو ز اهل سؤال
تو را که میشنوی طاقت شنیدن نیست
مرا که میطلبم خود چگونه باشد حال؟
شکفت لاله تو زیغال بشکفان که همی
[...]
به سیصد و چهل و یک رسید نوبتِ سال
چهارشنبه و سه روز باقی از شوّال
بیامدم به جهان تا چه گویم و چه کنم
سرود گویم و شادی کنم به نعمت و مال
ستوروار بدینسان گذاشتم همه عمر
[...]
اگر کمال بجاه اندر است و جاه بمال
مرا ببین که ببینی کمال را بکمال
من آن کسم که بمن تا بحشر فخر کند
هر آنکه بر سر یک بیت من نویسد قال
همه کس از قبل نیستی فغان دارند
[...]
همیشه گفتمی اندر جهان به حسن و جمال
چو یار من نبود وین حدیث بود محال
من آنچه دعوی کردم محال بود و نبود
از آنکه چشم من او را ندیده بود همال
ز نیکویی که به چشم من آمدی همه وقت
[...]
ز نور قبۀ زرین آینه تمثال
زمین تفته فرو پوشد آتشین سر بال
فروغ چتر سپهری بیک درخشیدن
بسنگ زلزله اندر زند بگاه زوال
درر چو لاله شود لعل در دهان صدف
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.