صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۲
پردهٔ شرم است مانع در میان ما و دوست
شمع را فانوس از پروانه میسازد جدا
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۳
میکند روز سیه بیگانه یاران را ز هم
خضر در ظلمات میگردد ز اسکندر جدا
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۴
از دل خونگرم ما پیکان کشیدن مشکل است
چون توان کردن دو یکدل را ز یکدیگر جدا؟
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۵
میشوند از سردمهری، دوستان از هم جدا
برگها را میکند فصل خزان از هم جدا
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۶
تا ترا از دور دیدم، رفت عقل و هوش من
میشود نزدیک منزل کاروان از هم جدا
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۷
از متاع عاریت بر خود دکانی چیدهام
وام خود خواهد ز من هر دم طلبکاری جدا
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸
چون گنهکاری که هر ساعت ازو عضوی برند
چرخ سنگیندل ز من هر دم کند یاری جدا
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۳۳
دل منه بر اختر دولت که در هر صبحدم
مشرق دیگر بود خورشید عالمتاب را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۳۴
عشق در کار دل سرگشتهٔ ما عاجزست
بحر نتواند گشودن عقدهٔ گرداب را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۳۵
طاعت زهاد را میبود اگر کیفیتی
مهر میزد بر دهن خمیازهٔ محراب را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۳۷
چشم دلسوزی مدار از همرهان روز سیاه
کز سکندر، خضر مینوشد نهانی آب را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۴۶
در سر مستی گر از زانوی من بالین کنی
بوسه در لعل شراب آلود نگذارم ترا
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۴۷
از نگاه خشک، منع چشم من انصاف نیست
دست گل چیدن ندارم، خار دیوارم ترا
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۴۹
خنده چون مینای می کم کن که چون خالی شدی
میگذارد چرخ بر طاق فراموشی ترا
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۵۰
آنچنان کز خط سواد مردمان روشن شود
سرمه گویاتر کند چشم سخنگوی ترا
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۵۱
در گشاد کار خود مشکلگشایان عاجزند
شانه نتواند گشودن طرهٔ شمشاد را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۵۲
یک ره ای آتش به فریاد سپند من برس
در گره تا چند بندم ناله و فریاد را؟
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۵۳
چرخ را آرامگاه عافیت پنداشتم
آشیان کردم تصور، خانهٔ صیاد را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۶۱
دربهاران، پوست بر تن پردهٔ بیگانگیست
یا بسوزان یا به می ده جبه و دستار را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۶۳
از همان راهی که آمد: گُل، مسافر میشود
باغبان، بیهوده میبندد، دَرِ گُلزار را