گنجور

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴

 

عالم چو سرابست و نماید سر آب

نقشی و خیالیست که بینند بخواب

در بحر محیط چشم ما را بنگر

کان آب حیات را نموده به حباب

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵

 

چشمت همه نرگسست و نرگس همه خواب

لعلت همه آتشست و آتش همه آب

رویت همه لاله است و نرگس همه رنگ

زلفت همه سنبلست و سنبل همه ناب

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶

 

عشقست که جان عاشقان زنده از اوست

نوریست که آفتاب تابنده از اوست

هر چیز که در غیب و شهادت یابی

موجود بود ز عشق و پاینده از اوست

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷

 

تا بر سر ما سایهٔ شاهنشه ماست

کونین غلام و چاکر درگه ماست

گلزار و بهشت و حور خار ره ماست

زیرا که برون ز کون منزلگه ماست

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸

 

دریای محیط جرعهٔ ساغر ماست

عالم به تمام گوشهٔ کشور ماست

ما از سر زلف خویش سودا زده ایم

خوش سودائی که دائما بر سر ماست

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹

 

گفتم جنت گفت که بستان شماست

گفتم دوزخ گفت که زندان شماست

گفتم که سراپردهٔ سلطان دو کون

گفتا که بجو در دل ویران شماست

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰

 

در دیدهٔ ما نقش خیالش پیداست

نوریست که روشنائی دیدهٔ ماست

در هر چه نظر کند خدا را بیند

روشن تر از این دیده دگر دیده کراست

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۱

 

دارنده چو ترکیب چنین خوب آراست

باز از چه سبب فکندش اندر کم و کاست

گر خوب نیامد این صور عیب کراست

ور خوب آمد شکستش بهر چراست

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲

 

ترکیب طبایع ار نگشتی کم و کاست

صورت بستی که طبع صورتگر ماست

پرورد و بکاست تا بدانند کسان

کاین عالم را مصوری کامرواست

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳

 

ای دل به طریق عاشقی راه یکی است

در کشور عشق بنده و شاه یکیست

تا ترک دو رنگی نکنی در ره عشق

واقف نشوی که نعمت الله یکیست

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴

 

صبح و سحر و بلبل و گلزار یکیست

معشوقه و عشق و عاشق و یار یکیست

هرچند درون خانه را می نگرم

خود دایره و نقطه و پرگار یکیست

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵

 

میخانهٔ عشق او سرای دل ماست

وان دُردی درد دل دوای دل ماست

عالم به تمام و جمله اسمای اله

پیدا شده است و از برای دل ماست

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۶

 

در مذهب ما محب و محبوب یکیست

رغبت چه بود راغب و مرغوب یکیست

گویند مرا که عین او را بطلب

چه جای طلب طالب و مطلوب یکیست

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷

 

مائیم چنین تشنه و دریا با ماست

اندر همه قطره محیطی پیداست

عشق آمد و بنشست به تخت دل ما

چون او بنشست عقل از آنجا برخاست

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸

 

ناخورده شراب مستیش چندان نیست

وان مستی او ستودهٔ مستان نیست

مستی که نه از می بود او مخمور است

دستش بگذار کو ازین دستان نیست

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۹

 

گر کشته شوم به تیغ عشقش غم نیست

ور در هوسش مرده شوم ماتم نیست

گر جامهٔ خلق بر کشند از سر من

تشریف خدائیم خدائی کم نیست

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰

 

طاعت ز سر جهل به جز وسوسه نیست

احکام وصول ذوق در مدرسه نیست

عارف نشوی به منطق و هندسه تو

برهان و دلیل عشق در هندسه نیست

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۱

 

همه نیکند هیچ خود بد نیست

آنکه نیکو نباشد آن خود نیست

جز یکی نیست در همه عالم

صد مگو ای عزیز من صد نیست

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲

 

توحید تو پیش ما همه شرک و دوئی است

اثبات یگانگی همه عین دوئیست

از وحدت و اتحاد بگذر که احد

ایمن ز منی باشد و فارغ ز دوئیست

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳

 

دیدم رندی که سید رندانست

از هر دو جهان گذشته و رند آن است

در گنج بقاست گرچه در کنج فناست

پیداست به ما و از جهان پنهانست

شاه نعمت‌الله ولی
 
 
۱
۲
۳
۴
۱۸
sunny dark_mode