گنجور

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۲۳

 

به وفای او که گرم کشد نکنم فغان ز جفای او

ز هلاک من چه زیان فتد من و صد چو من به فدای او

غم گلرخی که مرا بود همه عمر از آن نشود کهن

که هزار اگر گل نو بود نرسد یکی به صفای او

به بهانه‌ای که دلم تپد سخنی کنم به طبیب خود

[...]

اهلی شیرازی
 
 
sunny dark_mode