رشحه » از یک قصیده
فلک کینه گرا دوش به آهنگ جفاهمه شب پای فرو هشت به کاشانهٔ ما
گفتم از بهر چکار آمدهای گفت که جورگفتم از بهر چه تقصیر بود گفت: وفا

رشحه » از یک غزل
نکشد دل به جز آن سرو قدم جای دگربی تو گلخن بنماید به نظر گلزارم
نرود رشحه به جز آن سر کو جای دگرگر دو روزی بروم جای دگر ناچارم
