گنجور

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۴۱ - فقر شاعر

 

دوستانم همه ماننده وسنی شده اند

همه ز آنست که با من نه درم ماند و نه زر

عسجدی
 

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۴۴ - وله

 

به یکی تیر همی فاش کند راز حصار

ور بر او کرده همی قیر بود رازیجر

بیکی تیر همی فاش کند راز حصار

ور بروه کرده بود قیر به جای گل راز

عسجدی
 

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۷۰ - در اوصاف زشت

 

ژاژ داری تو و هستند بسی ژاژ خوران

وین عجب نیست که تازند سوی ژاژ خران

عسجدی
 
 
sunny dark_mode