گنجور

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۱۵

 

ساقی تو بده باده و مطرب تو بزن رود

تا مِی‌ْ خورم امروز که وقت طرب ماست

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۱۶

 

می هست و درم هست و بت لاله رخان هست

غم نیست و گر هست نصیب دل اعداست

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۱۷

 

هر آن دلی که تو را، سیدی بدان نظرست

خطر گرفت اگر چه حقیر و بی‌خطرست

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۱۸

 

اگر چه خرد یکی شاخک گیاه بود

که تو بدو نگری زادسرو غاتفرست

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۱۹

 

هر آن دلی که نهفته‌ست زیر هفت زمین

که تو بدو نگری همتش ز عرش برست

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۲۰

 

صاحب خبران دارم آن جا که تو هستی

یک دم زدن از حال تو غافل نیم ای دوست

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۲۱

 

ای تَرک جان نکرده و جانانت آرزوست

ز نار نابریده و ایمانت آرزوست

در هیچ وقت خدمت مردی نکرده‌ای

وآن گه نشسته صحبت مردانت آرزوست

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۲۲

 

رنج مردم ز پیشی و بیشی‌ست

راحت و ایمنی ز درویشی‌ست

برگزین زین جهان یکی و بس

گرت با دانش و خرد خویشی‌ست

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۲۳

 

از دوست پیام آمد کآراسته کن کار

مهر دل پیش آر و فضول از ره بردار

این‌ست شریعت

این‌ست طریقت

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۲۴

 

ای روی تو چو روز دلیل موحدان

وی موی تو چنان چو شب ملحد از لحد

ای من مقدم از همه عشاق چون تویی

مر حسن را مقدم چون از کلام قد

مکی به کعبه فخر کند، مصریان به نیل

[...]

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۲۵

 

از دوست به هر چیز چرا بایدت آزرد؟

کین عیش چنین باشد، گه شادی و گه درد

گر خوار کند مهتر، خواری نکند عیب

چون باز نوازد شود آن داغ جفا سرد

صد نیک به یک بد نتوان کرد فراموش

[...]

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۲۶

 

آری چنین کنند کریمان که شاه کرد

سوی رهی به چشم به زرگی نگاه کرد

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۲۷

 

هر آن شمعی که ایزد برفروزد

کسی کش پف کند، سبلت بسوزد

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۲۸

 

برون ز گوشهٔ بهشت برین، سقر باشد

فزون ز توشهٔ شکر معده، بار خر باشد

هر آن که توشهٔ روزی و گوشه‌ای دارد

به راستی مُلک مَلک بحر و بر باشد

زیادت از سرت ار یک کُلَه به دست آری

[...]

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۲۹

 

عاشقی خواهی که تا پایان بری

بس که بپسندید باید ناپسند

زشت باید دید و انگارید خوب

زهر باید خورد و انگارید قند

توسنی کردم ندانستم همی

[...]

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۳۰

 

با خلق هر کرم که کند هم خدا کند

باشد که ناگهی نگهی هم به ما کند

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۳۱

 

مرا تو راحت جانی معاینه نه خبر

که را معاینه آمد، خبر چه سود کند؟

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۳۲

 

هیچ صورتگر به صد سال از بدایع و زنگار

آن نداند کرد و نتواند که یک باران کند

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۳۳

 

او درین فکر تا «به ما چه کند؟»

ما درین فکر تا «خدا چه کند»

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۳۴

 

ما دل‌آسوده تا «خدا چه کند»

خواجه در حیله تا «به ما چه کند؟»

ابوسعید ابوالخیر
 
 
۱
۱۳۳
۱۳۴
۱۳۵
۱۳۶
۱۳۷
۶۵۶۶