×
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات
|
|
راهنمای نوار ابزار
|
|
پیشخان کاربر
|
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر
|
|
اعلانهای کاربر
|
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه)
|
|
خروج از حساب کاربری گنجور
|
|
لغزش به پایین صفحه
|
|
لغزش به بالای صفحه
|
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر
|
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش
|
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط
|
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور
|
|
کپی متن شعر جاری در گنجور
|
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور
|
|
نشان کردن شعر جاری
|
|
ویرایش شعر جاری
|
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری
|
|
شعر یا بخش قبلی
|
|
شعر یا بخش بعدی
|
از چه توبه نکند خواجه؟ که هر کجا که بود
قدحی می بخورد راست کند زود هراش
تو چگونه جهی؟ که دست اجل
به سر تو همی زند سر پاش
بر هبک نهاده جام باده
وان گاه ز هبک نوش کردش
همی تا قطب با حورست زیر گنبد اخضر
شکر پاشش ز یک پله است و از دیگر فلا سنگش
بسا کسا! که جوین نان همی نیابد سیر
بسا کسا! که بره است و فرخشه بر خوانش
بانگ کردمت، ای فغ سیمین
زوش خواندم ترا، که هستی زوش
ای دریغا! که موردزار مرا
ناگهان باز خورد برف وغیش
هر کو برود راست نشستست به شادی
و آن کو نرود راست همه مرده همی دیش
چون جامهٔ اشن به تن اندر کند کسی
خواهد ز کردگار به حاجت مراد خویش
آه! ازین جور بد زمانهٔ شوم
همه شادی او غمان آمیغ
با دو سه بوسه رها کن این دل از درد خناک
تا به من احسانت باشد، احسن الله جزاک
کافور تو با لوس شد و مشک همه ناک
آلودگیت در همه ایام نشد پاک
بس عزیزم، بس گرامی، شاد باش
اندرین خانه بسان نو بیوک
یک به یک از در درآمد آن نگار
آن غراشیده ز من، رفته به جنگ
خشک کلب سگ و بتفوز سگ
آن چنان که نجنبید او را هیچ رگ
چو هامون دشمنانت پست بادند
چو گردون دوستان والا همه سال
یار بادت توفیق، روزبهی با تو رفیق
دولتت بادا حریف، دشمنت غیشه و نال
ای شاه نبی سیرت، ایمان تو محکم
ای میر علی حکمت، عالم به تو در غال
لبت سیب بهشت و من محتاج
یافتن را همی نیابم ویل
چرا همی نچمم؟ تا چرا کند تن من
که نیز تا نچمم کار من نگیرد چم