گنجور

حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۹۳ - رباعی

 

نوباوهٔ گلبن جوانی عشق است

سرمایهٔ عمر جاودانی عشق است

چون خضر گر آب زندگانی طلبی

سرچشمهٔ آب زندگانی عشق است

حافظ
 

حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۹۴ - رباعی

 

نه جان تو با سر الهی پرداخت

نه در طلب لایتناهی پرداخت

دردا که چنان به نقش مشغول شدی

کز نقش به نقاش نخواهی پرداخت

حافظ
 

حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۹۵ - رباعی

 

نام بت من که مه ز رویش خجل است

ده حرف ز نظم حافظ مرتحل است

اول ششم هجی و قلبش روشن

لیکن عجب آن که جمله اجزاش دل است

حافظ
 

حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۹۶ - رباعی

 

بردار دل از مادر دهر ای فرزند

با نصف اخیر شوهرش در پیوند

بی قلب ندانی که چنین نقادی

چون حافظ اگر شوی به رویش خرسند

حافظ
 

حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۹۷ - رباعی

 

تا حکم قضای آسمانی باشد

کار تو همیشه کامرانی باشد

جامی که ز دست یاد خود نوش کنی

سرمایهٔ عیش جاودانی باشد

حافظ
 

حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۹۸

 

باز آی که جانم به جمالت نگران است

باز آی که دل در غم هجرت به فغان است

باز آی که بی روی تو ای نور دو دیده

سیلاب سرشک از من سرگشته روان است

حافظ
 

حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۹۹ - رباعی

 

با مردم نیک بد نمی‌باید بود

در سایهٔ دیو و دد نمی‌باید بود

مفتون معاش خود نمی‌باید بود

مغرور به فضل خود نمی‌باید بود

حافظ
 

حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۱۰۰ - رباعی

 

شیرین‌دهنان عهد به پایان نبرند

صاحب‌نظران ز عاشقی جان نبرند

معشوق چو بر مراد و رای تو بود

نام تو میان عشقباران نبرند

حافظ
 

حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۱۰۱ - رباعی

 

یاران چو به هم دست در آغوش کنید

این گردش چرخ را فراموش کنید

چون دور به من رسد نباشم بر جای

بر یاد من این دور مرا نوش کنید

حافظ
 

حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۱۰۲ - رباعی

 

عشق آتش غم در دل ویرانه نهاد

زنجیر بلا بر من دیوانه نهاد

بر من نگذشت هیچ نیکی و بدی

تا پای مبارک اندر آن خانه نهاد

حافظ
 

حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۱۰۳ - رباعی

 

ای هر نفسی نهاده بر کف ساغر

عیبی نبود ز دوستان یاد آور

ما را می لعل نیست جز در دیده

می را که تو در پیاله داری می‌خور

حافظ
 

حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۱۰۴ - رباعی

 

بنگر به چمن جمال فرخندهٔ گل

گه گریهٔ ابر بین و گه خندهٔ گل

سرو ار چه به آزادی خود می‌نازد

از راستیی که داشت شد بندهٔ گل

حافظ
 

حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۱۰۵ - رباعی

 

هرگز نکنم سوز تو ای شمع چگل

پیدا من اگر چه هست کار مشکل

دردی که من از عشق تو دارم حاصل

دل داند و من دانم و من دانم و دل

حافظ
 

حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۱۰۶ - رباعی

 

جانا چو شبی با تو به روز آوردم

گر بی تو دمی برآورم نامردم

از مرگ نترسم پس از این کآب حیات

از چشمهٔ نوش لب لعلت خوردم

حافظ
 

حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۱۰۷ - رباعی

 

من ترک تو ای نگار آسان ندهم

تا پیش زمرد خطت جان ندهم

یاقوت لبت که قوت جان است مرا

آن را به دو صد هزار مرجان ندهم

حافظ
 

حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۱۰۸ - رباعی

 

آن به که بجامِ باده دل شاد کنیم

وز نآمده و گذشته کم یاد کنیم

وین عاریتی روانِ زندانی را

یک لحظه ز بندِ عقل آزاد کنیم

حافظ
 

حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۱۰۹ - رباعی

 

ای آن که نهند مهر و ماه از تمکین

بر خاک جناب تو شب و روز جبین

با دست زبان و دل تنگم منشان

بر آتش انتظار و فارغ منشین

حافظ
 

حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۱۱۰ - رباعی

 

گر مست نیی مست نمایی می‌کن

دیوانه نیی کاله ربایی می‌کن

تا خلق ز اسرار تو واقف نشوند

رندی بنمای و پارسایی می‌کن

حافظ
 

حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۱۱۱ - رباعی

 

ای رای تو صحرای امل پیمودن

تا چند بر آفتاب گل اندودن

گر در دهن شیر شوی بهر طمع

آخر نه شکار کور خواهی بودن

حافظ
 

حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۱۱۲ - رباعی

 

حافظ ورق سخن‌گذاری طی کن

وین خامهٔ تزویر و ریا را پی کن

خاموش نشین که وقت خاموشی توست

دم در کش و جام عشق را پر می کن

حافظ
 
 
۱
۳۳
۳۴
۳۵
۳۶