فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۱
دل راز مرا رسه شکستن تا کی
بر خود در هر مراد بستن تا کی
بیرون جهان سراسری هم بد نیست
دلگیر درین خانه نشستن تا کی
فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۲
کاش این لب پر معجزه بر دوختمی
با هر کس ازین متاع نفروختمی
این کز عیسی نطق درآموختهام
کاش از خر او نهق درآموختمی
فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۳
ای صید غمت هنوز صد عربدهجوی
گفتم نشنیدی که ره عشق مپوی
قربان سرت شوم کنون اشک مریز
از نرگس مست سرمه ناز مشوی
فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۴
گر خار و خسی تو آتش تن میجوی
لنگان لنگان به زور گلخن میجوی
در نشئهی آتش دلی موسیوار
این تازه گل از نهال ایمن میجوی
فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۵
ای غم که مسافر جهان پیمایی
ای تازه نهال چمن رعنایی
گر حال فصیحی از تو پرسند بگوی
در صحبت خلق مرد از تنهایی
فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۶
ای آنکه به هرزه راه شک میپویی
با تست کسی که از منش میجویی
ای بیخبر آن راز که با ما داری
چون دوری آهسته چرا میگویی
فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۵۲
ای روی تو را ترجمه دین مصحف
وز خال و خطت یافته تزیین مصحف
یک نقطه سهو در همه روی تو نیست
گویی به خط مصنف است این مصحف
فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۵۹
با یار به سیر هند آماده شدم
برگشتم و زین تعلق آزاده شدم
نارفته به هند واژگون شد کارم
آن ماه مخطط شد و من ساده شدم
فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۷۱
روشنگری آینه دل کردیم
وآنگاه به روی تو مقابل کردیم
عکس رخ تو جدا نگشت از رخ تو
ما بیهده سعیهای باطل کردیم