گنجور

صفی علیشاه » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۱

 

ای آنکه بذات تست ذات تو دلیل

بر معرفتت عقول وافهام علیل

عرفان تو دل ز نور برهان تو یافت

عارف بتو ورنه کی شود عقل کلیل

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۲

 

یارب بتو عرض ناتوانی چکنم

اظهار حوائج نهانی چکنم

از حاجت مور و مار آگاه توئی

من عرض حوائج نهانی چکنم

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۳

 

یارب ز گناه خویش شرمنده منم

بر هر چه عقوبت است زیبنده منم

غفار توئی غنی توئی شاه توئی

بدکار منم گدا منم بنده منم

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۴

 

ای شیر خدا ولی حق مالک دین

نور دل عارفان مه ملک یقین

گامی که زدیم بر تو لای تو بود

در مسلک ماست حاصل فقر همین

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۵

 

یارب تو ببخشای بناداری من

بر بیکسی و فقیری و خواری من

هر کس بخدا امیدش از طاعت اوست

امید منست از گنهکاری من

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۶

 

ای شیر خدا ولی حق مالک دین

ای لنگر آسمان و مسمار زمین

دست من مبتلای درمانده بگیر

حال من بینوای بیچاره ببین

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۷

 

یارب تو مرا بیار من مقرون کن

حال و دل او بمهر من مفتون کن

از خاطر او غیر مرا بیرون کن

وندر دل او مهر مرا افزون کن

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۸

 

ای آنکه تو خالقی و ما بنده تو

بر بنده عطا بود برازنده تو

از خاک بجز گناه زیبنده نبود

با خاک کن آنچه هست زیبنده تو

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۹

 

با نیک و بد زمانه نزدیک مشو

نیکی کن و در پی بد و نیک مشو

در سر وجود زیر کان بس گشتند

سر رشته نیافت کس تو باریک مشو

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۰

 

دام است جهان صفی پی‌دانه مرو

قانع بنشین و خانه بر خانه مرو

رزق تو رسد ز غیب بی‌منت خلق

و زخلق که عاجزند و افسانه مرو

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۱

 

عالم بمثال چون سرابست همه

یا همچو کفی بر وی آبست همه

چون نیک نظر کنی بماهیت کف

بینی که جهان خیال و خوابست همه

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۲

 

ای آنکه تو واقفی ز احوال صفی

تبدیل نما بخیر اعمال صفی

بد شیوه بنده است و عفو آیت حق

کن عفو یکی مپرس احوال صفی

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۳

 

گر بگذری ای صفی ز هر دلخواهی

بر دوست رسی روی تو از هر راهی

مقصود تو جز نیست چون رفت توئی

خود معنی لا اله ‌الا اللهی

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۴

 

گر جز بخدای حاجت خویش بری

میدار یقین که پرده خویش دری

داری چه طمع ز طمع زنبور کز او

یک نوش طلب نکرده صد نیش خوری

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۵

 

حاجت بخدا اگر بری خوانده شوی

ور بر در خلق رو کنی رانده شوی

درکار خود از تو خلق درمانده‌ترند

درمانده شوی اگر بدر مانده شوی

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۶

 

ای آنکه بروز محنتم یار توئی

براین همه عیب و نقص ستار توئی

گر عمر و عمل تمام شد صرف گناه

امید بر آن بود که غفار توئی

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۷

 

ای شیر خدا که سر ایجاد توئی

در کارگه وجود استاد توئی

افتاده‌تر از فتادگان جمله منم

گیرنده دست هر که افتاده توئی

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۸

 

ای آنکه عیان کننده روز و شبی

غرق است بنعمت تو هر حلق و لبی

نیکو کنی ار معاش من بی سببی

نبود ز توانائی وجودت عجبی

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۹

 

ای آنکه نظر بجرم آدم نکنی

جز جود و کرم بخلق عالم نکنی

هر چند که صرف بعصیان نعمت

امید که ز آنچه داده کم نکنی

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۰

 

حاشا که شراب پخته را خام خوری

بربام خوری به پیش انعام خوری

با احمق و هرزه گوی و بدنام خوری

ننگست چنین حرام اسلام خوری

صفی علیشاه
 
 
۱
۴
۵
۶
۷
sunny dark_mode