گنجور

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۳۰

 

تنی درست و هم قوت بادروزه فرد

که به ز منت و بیغار کوثر و تسنیم

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۳۱

 

تیز بودیم و کند گونه شدیم

راست بودیم و باشگونه شدیم

سرو بودیم چندگاه بلند

گوژ گشتیم و چون درونه شدیم

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۳۲

 

نسوز نامرده ، ای شگفتی کار

راست با مردگان بگونه شدیم

خوب گر سوی ما نگه نکند

گو مکن ، شو که ما نمونه شدیم

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۳۳

 

عمر چگونه جهد از دست خلق

باد چگونه جهد از بادخَن

سروبنان کنده و گلشن خراب

لاله ستان خشک و شکسته چمن

بسته کف دست و کف پای شوغ

[...]

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۳۴

 

هول تاختن و کینه آختنْش مرا

همی گداخته همچون کناغ و تافته تن

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۳۵

 

کسی که سامهٔ جبار آسمان شکند

چگونه باشد در روز محشرش سامان

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۳۶

 

چنان مگوی ، ولیکن چنان نمای به خلق

که مای از تو بترسد به سند و هند و یمان

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۳۷

 

این گنبد گردان که برآورد بدین سان

…ـان

ای منظره و کاخ برآورده به خورشید

تا گنبد گردان بکشیده سر ایوان

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۳۸

 

آسمان آسیای گردان است

آسمان آس مان کند هزمان

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۳۹

 

خراس و آخر و خُنبه ببردند

نبود از چنگشان بس چیز پنهان

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۴۰

 

می تند گرد سرای و در تو غُنده کنون

باز فرداش ببین بر تن تو تارتنان

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۴۱

 

کوهسار خشینه را به بهار

که فرستد لباس حورالعین

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۴۲

 

آراسته کردند به پروین دو شب من

کاندر شب تاریک نکو تابد پروین

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۴۳

 

سزد که بگسلم از یار سیم دندان طمع

سزد که او نکند طمع ِ پیردندان کَرو

سزد که پروین بارد دو چشم من شب و روز

کنون کزین دو شب من شعاع برزد پَرو

غریب نایدَش از من غریو گر شب و روز

[...]

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۴۴

 

نان سیاه و خوردی بی چَربو

و آنگاه مَه به مَه بود این هر دو

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۴۵

 

بیمارم از نهیب عقب رنجه

درد ِ دلم گرفته و تبْ باده

بهتر شوم چو پیر به نام من

تعویذکی نویسد آزاده

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۴۶

 

فروز باسلیق مرا ترسا

بگشود بامداد به نِشکَرده

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۴۷

 

که نعمهای او چو چرخ روان

همه خواب است و باد و بادفَره

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۴۸

 

درهٔ من شده ست از نعمت

چون زنخدان خصم پر غَدره

کسایی
 

کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۴۹

 

دو گوش سخت کن و بیهده سخن مشنو

مباش رنجه که ایشان بسند گوش سرای

به خارپشت نگه کن که از درشتی موی

به پوست او نکند طمع پوستین پیرای

کسایی
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
sunny dark_mode