شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول
دامان خرابات نشینان همه پاک است
تر دامنی ماست که تا دامن خاک است
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول
از حال خود آگه نیم لیک اینقدر دانم که تو
هر گاه در دل بگذری، اشکم زدامان بگذرد
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول
به عاشقان جگر چاک چون رسی اهلی
به یک دو چاک که در جیب پیرهن کردی؟
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول
ای اهل شوق وقت گریبان دریدن است
دست مرا به سوی گریبان که می برد؟
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول
بد کردم و اعتذار بدتر زگناه
چون هست در این عذر سه دعوی تباه
دعوی وجود و دعوی قدرت و فعل
لاحول و لا قوه الا باله
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول
حسن، دعای تو گر مستجاب نیست مرنج
ترا زبان دگر و دل، دگر دعا چه کند؟
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول
ساکنان سر کوی نباشند بهوش
کآن زمینی است که از وی همه مجنون خیزد
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول
گرد سر میگردم امشب شمع این کاشانه را
تا بیاموزم طریق سوختن پروانه را
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول
ای مردگان زخاک یکی سر بدر کنید
بر حال زنده ی بتر از خود نظر کنید
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول
حزنی این عشق است نی افسانه چندین شکوه چیست؟
لب بدندان گیرو دندان بر جگر نه باک نیست
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول
غم زمانه خورم یا فراق یار کشم
به طاقتی که ندارم، کدام بارکشم؟
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول
زنده در عشق چسان بود نصیبی، مجنون
عشق آن روز مگر این همه دشوار نبود؟
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول
یکسر مو دلت سفید نگشت
هیچ مو در تنت سیاه نماند
ای حسن توبه آن گهی کردی
که ترا قوت گناه نماند
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول
بی درد دل حیات چو ذوقی نمی دهد
آسودگان به عمر خود آیا چه دیده اند
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول
زشورانگیز خالی گشته حاصل دانه ی اشکم
که مرغ وصل هرگز گرد دام من نمی گردد
چنان زهر فراقی ریختی در ساغر جانم
که مرگ از تلخی آن گرد جان من نمی گردد
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول
شبها تو خفته، من به دعا کز تو دورباد
آه کسان که بهر تو در خون نشسته اند
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول
به غمم شاد شوی میدانم
غم دل با تو از آن میگویم
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول
برخاطرم غباری ننشیند از جفایش
آئینه ی محبت، زنگار برنتابد
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول
شبهای هجر را گذراندیم و زنده ایم
ما را به سخت جانی خود این گمان نبود
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول
ما بی خبر از نظاره بودیم
جان رفت و خبر نکرد ما را