گنجور

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۸۲۱

 

بگذشت بمن رشک بتان چگلی

پوشیده رخ از نقاب چشم از چگلی

گفتا که ز عشق من نمردی تو هنوز؟

ای سخت دل سست امید، ازچه گلی؟

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۸۲۲

 

چون حاصل کارماست بی فرجامی

تن در دادیم نیک در بدنامی

قصه چکنم؟ بسوختم زین خامی

نه کام دل و نه صبر بر ناکامی

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۸۲۳

 

بیهوده نهاده ایم برخود نامی

بی باده گرفته ایم بر کف جامی

بریاد کسی همی گذاریم ایام

کز ما نکند یاد بهر ایامی

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۸۲۴

 

تنها ام و کاشکی تنی داشتمی

یا زور بدی که بال بفراشتمی

ای دوست بجای تو اگر من بدهی

تنهات چنین روز بنگذاشتمی

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۸۲۵

 

خود را سگ کویت ار نپنداشتمی

جز خاک درت خوابگهی داشتمی

آلوده شود ز ننگم ار نی نامت

بر چهره بخون دیده بنگاشتمی

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۸۲۶

 

گر من ز زمانه حاصلی داشتمی

خود را ز تو کی چون خجلی داشتمی؟

چون موی تو هم کرده امی در سر تو

بر هر مویی اگر دلی داشتمی

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۸۲۷

 

در جنگ غمت گر نه زبون آمدمی

کی چون سر زلف تو نگون آمدمی؟

گر عارض تو مرا بخود ره دادی

چون خط تو از پوست برون آمدمی

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۸۲۸

 

از نور یقین ار بمثل روشنمی

خود را بحیل در آن جهان افگنمی

ور زانکه در آن جهان بجان ایمنی

حقا که سوی مرگ معلق زنمی

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۸۲۹

 

یار آمد دوش و کردمش مهمانی

هر چش گفتم نکرد نافرمانی

می خورد و بخفت مست و در دربستم

وانگه با او چه کرده باشم دانی

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۸۳۰

 

پیوسته ز بهر شهوت جسمانی

این جان شریف را همی رنجانی

آگاه نیی که آفت جان تواند

آنها که تو در آرزوی ایشانی

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۸۳۱

 

بی آنکه بآمدن قدم رنجانی

هر روز مرا بوعده یی بنشانی

صد عذر نکو نیامدن را دانی

یک حیله برای آمدن نتوانی

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۸۳۲

 

گه می خوانی مرا و گه می رانی

عاجز کردی مرا ز سرگردانی

چون می نبری مرا چرا می خوانی ؟

کز پای من آمدن نیاید دانی

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۸۳۳

 

خواهی که جهان زیروز بر گردانی

تاز و تن خویش بهره ور گردانی

شرمت ناید این همه سرگردانی

تا لقمۀ خاک چرب تر گردانی

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۸۳۴

 

ای دوست مرا اگر چه دشمن دانی

حال دل من تو بهتر از من دانی

خود نیست ز تو امید رحمت ورنی

حال شب من چو روز روشن دانی

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۸۳۵

 

با کافر اگر جنگ به شمشیر کنی

ور بادیه را به پای سر زیر کنی

حقا که اگر دَه‌یکِ آن مزد بُوَد

کز کاه مرا شبی شکم سیر کنی

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۸۳۶

 

گاهی بخودم چو زلف گستاخ کنی

گاهی سرم از جفا بده شاخ کنی

تا لب ننهم بر لب تو دم نزنم

چون نای اگرم چه کعب سوراخ کنی

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۸۳۷

 

هر لحظه زبان خود چو شمشیر کنی

وز مدح سگی را صفت شیر کنی

انبان دروغ را زبر و زیر کنی

تا این شکم گرسنه را سیر کنی

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۸۳۸

 

هر دم زدنی بجور آهنگ کنی

تا چون دهن خویش دلم تنگ کنی

تو سنگ زنی بر سر و من شکر کنم

من بوسه زنم بر لب و تو جنگ کنی

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۸۳۹

 

یک ذره ز آزار دلم کم نکنی

در حق من انعام جز از غم نکنی

وین نیز هم از لطف تو دارم، ور نی

چتوانم کرد ار این قدرهم نکنی؟

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۸۴۰

 

گل رفت بدریورۀ هر انجمنی

تا کرد پر از قراضۀ زر دهنی

وانگه ز قواره های پیراهن او

بر دوخته نام و ننگ را پیرهنی

کمال‌الدین اسماعیل
 
 
۱
۴۰
۴۱
۴۲
۴۳
۴۴
sunny dark_mode