گنجور

فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۶۴

 

کشته بگذارید امشب اندر این میدان مرا

یک شبیخون دگر بر تیغ قاتل می‌زنم

فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۶۵

 

تازه سازم روشن نامه طرازی پس از این

ناله‌ای چند به هر سطر سیه‌پوش کنم

فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۶۶

 

جان اگر از ناتوانی بر لب آید باک نیست

ناله‌ام از ضعف اگر بر لب نیاید چون کنم

فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۶۷

 

جرم ما گر باده‌آشامی‌ست مستی جرم کیست

عکس لعل خویش را ما در شراب افگنده‌ایم

فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۶۸

 

ما زهر قاتلیم فصیحی نه شهد ناب

مرد طپانچه خوردن بال مگس نه‌ایم

فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۶۹

 

ز ما یوسف پرستیدن ادب نیست

بیا تا چاه کنعان را پرستیم

فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۷۰

 

ما بت نه ز اندیشه معبود شکستیم

آرایش بتخانه ما بود شکستیم

هر لخت جگر طاقت صد داغ دگر داشت

قفل در رسوایی خود زود شکستیم

فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۷۲

 

ما توأمیم با گل رعنا در این چمن

از خون پریم و رنگ به بیرون نمی‌دهیم

فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۷۳

 

گر گل نصیحتت نپذیرد در این چمن

باری به ناله‌ای مدد عندلیب کن

فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۷۴

 

رنگ جسمانی‌ست بر سیمای ابر نوبهار

ورنه خون بایست بر خاک شهیدان ریختن

فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۷۵

 

بر دو عالم دامن همت توان افشاند لیک

همت آزاده را ننگ‌ست دامان داشتن

فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۷۶

 

چون نعش من برند برون از سرای من

محنت برهنه‌پای دود از قفای من

فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۷۷

 

شهید عشق تو را راه کعبه مقصود

کسی نشان ندهد جز سر بریده او

فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۷۸

 

ای دل از آن دهن طمع خام می‌کنی

خود را برای هیچ چه بدنام می‌کنی

فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۷۹

 

ای که درد دل خونین‌کفنی می‌شنوی

خبر از درد نداری سخنی می‌شنوی

غم رسوایی خود آن قدرم نیست که تو

طعن خلقی ز برای چو منی می‌شنوی

فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۸۰

 

حدیث شوخ لعلت نازک افگارش کنم ترسم

مگر آهسته آن لب را تبسم‌وار بگشایی

فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۸۱

 

ز خود کنار همه عمر می‌توان کردن

به این امید که شاید تو در میان آیی

فصیحی هروی
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode