گنجور

عطار » مختارنامه » باب سی و سوم: در شكر نمودن از معشوق » شمارهٔ ۴۱

 

در راه تو، دل واقعهٔ مشکل خواست

در راه تو پای تا بسر در گل خواست

وانگاه چو در بلای عشق تو فتاد

از تو ز برای دل بلای دل خواست

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب سی و سوم: در شكر نمودن از معشوق » شمارهٔ ۴۲

 

هم بی دو جهان تویی و هم در دو جهان

من بیخویشم با تو بهم در دو جهان

گر جو به جوم کنی و بر باد دهی

یک جو نکنم عشق تو کم در دو جهان

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب سی و سوم: در شكر نمودن از معشوق » شمارهٔ ۴۳

 

هر روز مرا با تو حسابی دگرست

هر لحظه ترا تازه عتابی دگرست

بی یاد تو از خلق دل پُر خونم

هر دم که برآورد حجابی دگرست

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب سی و سوم: در شكر نمودن از معشوق » شمارهٔ ۴۴

 

جانا! جانم ز قعر دریای حضور

دُرّی عجب است غرق چندینی نور

گرچه تن من ز کار دورست ولیک

یک لحظه نهیی ز خاطرِ جانم دور

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب سی و سوم: در شكر نمودن از معشوق » شمارهٔ ۴۵

 

سر در سر سودای تو خواهم کردن

در حجرهٔ دل جای تو خواهم کردن

برگیر ز رخ پرده که در عالم جان

دل غرق تماشای تو خواهم کردن

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب سی و سوم: در شكر نمودن از معشوق » شمارهٔ ۴۶

 

گر من نه چنین عاشق و شوریدهامی

بودی که ترا دمی پسندیدهامی

ور مثل تو در همه جهان دیدهامی

بر صد شادی غم تو نگزیدهامی

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب سی و سوم: در شكر نمودن از معشوق » شمارهٔ ۴۷

 

تاکی باشم بستهٔ هستی بی تو

افتادهٔ هشیاری ومستی بی تو

گر نالیدم ز تنگدستی بی تو

قارون شدهام به زر پرستی بی تو

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب سی و سوم: در شكر نمودن از معشوق » شمارهٔ ۴۸

 

دل را ز غمت بی سر و پا میدارم

وز خلق جهان چشم ترا میدارم

در شادی و غم چون به غمم شادی تو

هر غم که به من رسد روا میدارم

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب سی و سوم: در شكر نمودن از معشوق » شمارهٔ ۴۹

 

هرگه که میخوری خروشی بزنی

بر عاشق شهرگرد دوشی بزنی

من شهر بگردم پس ازین خانه خرم

تا بو که مرا خانه فروشی بزنی

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب سی و سوم: در شكر نمودن از معشوق » شمارهٔ ۵۰

 

جانا! همه راه، بر زبانم بودی

در هر منزل مژده رسانم بودی

ای جان و دلم! گر ز تو غایب گشتم

هر جا که بُدم در دل و جانم بودی

عطار
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode