گنجور

عطار » مختارنامه » باب نهم: در مقام حیرت و سرگشتگی » شمارهٔ ۴۱

 

چون بیخبرم از آنکه تقدیرم چیست

اندیشهٔ شام و فکر شبگیرم چیست

مغزم همه در آتش اندیشه بسوخت

اندیشه مرا بکشت تدبیرم چیست

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب نهم: در مقام حیرت و سرگشتگی » شمارهٔ ۴۲

 

نی کس خبری میدهد از پیشانم

نه یک نفس آگهی است از پایانم

چون زیستنی به جهل مینتوانم

روزی صد بار میبسوزد جانم

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب نهم: در مقام حیرت و سرگشتگی » شمارهٔ ۴۳

 

هر لحظه تحیر به شبیخون آید

تا جان پس ازین کجا شود، چون آید

میسوزم از آن پرده که چون برخیزد

چه کار ز زیرِ پرده بیرون آید

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب نهم: در مقام حیرت و سرگشتگی » شمارهٔ ۴۴

 

چندان که ز هر شیوه سخن میگویم

میننماید کنه معانی رویم

و امروز اگر چه عمر در علم گذشت

تقلید نخست روزه وا میجویم

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب نهم: در مقام حیرت و سرگشتگی » شمارهٔ ۴۵

 

در بادیهٔ جهان دری بنمایید

وین بادیه را پا و سری بنمایید

ای خلق! درین دایرهٔ سرگردان

سرگشتهتر از من دگری بنمایید

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب نهم: در مقام حیرت و سرگشتگی » شمارهٔ ۴۶

 

یک بیدل و بیرأی چو من بنمایید

نه جامه و نه جای چو من بنمایید

در گردش این دایرهٔ بی سر و پای

یک بی سر و بی پای چو من بنمایید

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب نهم: در مقام حیرت و سرگشتگی » شمارهٔ ۴۷

 

دل رفت و جگر با دل ریش آمد باز

کی مرغِ ز دام جسته پیش آمد باز

هر گوی که او در خمِ چوگان افتاد

هرگز نتواند که به خویش آمد باز

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب نهم: در مقام حیرت و سرگشتگی » شمارهٔ ۴۸

 

من زین دل بی‌خبر به جان آمده‌ام

وز جان ستمکش به فغان آمده‌ام

چون کار جهان با من و بی‌من یکسانسْت

پس من به چه کار در جهان آمده‌ام

عطار
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode