گنجور

فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۴۲

 

هزار بار قسم خورده‌ام که نام تو را

به لب نیاورم اما قسم به نام تو بود

فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۴۳

 

مسکین فصیحی دوش جان می‌داد و می‌نالید غم

کامشب چراغ زندگی ما را ز بالین می‌رود

فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۴۴

 

کو جنون تا هر نفس در دل سراغی گم شود

سینه همچون موج در گرداب داغی گم شود

فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۴۵

 

رمزی است خط دوست که چون بخت سرآید

آب سیه از چشمه خورشید برآید

فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۴۶

 

چون ماهی ساحل طپد از آرزوی دل

زخمی که شهیدان تو را بر سپر آید

فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۴۷

 

جذبه عشق بحدی‌ست میان من و یار

که اگر من نروم او به طلب می‌آید

فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۴۸

 

نقش پایی به سر کوی تو دیدم مردم

که چرا غیر من آنجا دگری می‌آید

فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۴۹

 

هرگز مباش آتش سوزان سپند باش

خود را بسوز و دفع هزاران گزند باش

چون شعله سر مکش که برآرند از تو دود

شو خاک راه و در دو جهان سربلند باش

فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۵۰

 

این پرده‌های حسن نظر تیره می‌کند

یک پرده بر جمال خود از آفتاب پوش

فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۵۱

 

گر شوی نکهت‌شناس نکهت‌ گیسوی خویش

از گریبان گل و سنبل بدزدی بوی خویش

بهر خونریز دو عالم جنبش مویی بس‌ست

زحمت چین بی سبب مپسند بر ابروی خویش

نقد جان ناقص عیار و عشق مفلس تنگدست

[...]

فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۵۳

 

نخستم بند بردارید از پا چون بسوزیدم

که همچون شعله یک ساعت به کام خویشتن افتم

فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۵۴

 

لبی کز نازکی بار تبسم بر نمی‌تابد

به خون غلطم که امروزش به دشنام آشنا کردم

فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۵۵

 

شب که غمهای تو را پرده‌نشین می‌کردم

از تبسم لب زخمی نمکین می‌کردم

فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۵۶

 

دوش تقلید جرس کردم و صد قافله سوخت

آه اگر ناله پریشان‌تر از این می‌کردم

فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۵۷

 

زبون دردپرستان زلف یار شدم

نه صید دوست که صید دل فگار شدم

فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۵۸

 

من نه شایسته بسمل نه سزاوار قفس

به چه امید در این دام گرفتار شدم

فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۶۰

 

چمن پیرای صبحم کیمیای خار و خس دارم

به هر شاخ ترنجی آفتابی پیش‌رس دارم

پر پروانه‌ام در حسرت پرواز گم بادا

اگر امید دودی از چراغ هیچ کس دارم

فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۶۱

 

نوبهارا به شمیم گل عیشم مفریب

که من این ناله زار از دل خرم دارم

فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۶۲

 

خار ترم که تازه ز باغم دروده‌اند

محروم بوستانم و مردود آتشم

فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۶۳

 

مختصر دستی که ما را بود صرف باده شد

گر خدا روزی کند دست دگر بر سر زنم

فصیحی هروی
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode