×
بابافغانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۴۳
ز مهر و ماه بگذشتی به گاه جلوه در خوبی
تعالی الله همینست ای پسر معراج محبوبی
بابافغانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۴۴
بدل خیال تو دارم خراب چون نشوم
در آتشم ز تو هر دم کباب چون نشوم
بابافغانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۴۵
عیدست و عیش من برخش جان سپردنست
او را صباح عید و مرا روز مردنست
بابافغانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۴۶
سوختم در عشق و مهر آن صنم دارم هنوز
شد سرم چون شمع در راهش قدم دارم هنوز
بابافغانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۴۷
شب که با صد سوز پهلو بر سر آن کو نهم
داغ سازم ز آتش دل هر کجا پهلو نهم
بابافغانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۴۸
پروانه صفت شبها در بزم دل افروزم
از هر طرفی شمعی می بینم و می سوزم