فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۲۵
دیده شب فال مراد از موج اشک ما گرفت
کشتی بی ناخدا کام از دل دریا گرفت
طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۱۶
سر قاتلی بنازم که ز کثرت ملایک
به جنازهٔ شهیدش نتوان نماز کردن
غبار همدانی » مفردات » شمارهٔ ۱
بوی آن موی معبر باز برد از هوش ما را
یار مستی میکشند این میکشان بر دوش ما را
غبار همدانی » مفردات » شمارهٔ ۴
این قامت رعنای تو این خانۀ ویران من
سرو سرای روستا طاووس خانۀ خار کن
عارف قزوینی » دیوان اشعار » نامه ها و اشعار متفرقه » شمارهٔ ۱۹ - به یاد دکتر رضازادهٔ شفق
در شفق، من، به ذات حق قسم است
آنچه دیدم، صفات حق دیدم
عارف قزوینی » دیوان اشعار » نامه ها و اشعار متفرقه » شمارهٔ ۲۰ - برای مدیر روزنامهٔ «آیندهٔ ایران»
باز نموده است ز خلوت دری
دل، به رخ عادل خلعتبری
عارف قزوینی » دیوان اشعار » نامه ها و اشعار متفرقه » شمارهٔ ۲۱
ز حال طره آشفتهاش مگو سخنی
کزین مقوله به آشفته حال، نتوان گفت
عارف قزوینی » دیوان اشعار » نامه ها و اشعار متفرقه » شمارهٔ ۲۲ - اسباب سرافرازی
هیچ کاری نشد اسباب سرافرازی من
آبرومندتر است از همه، سگبازی من
عارف قزوینی » دیوان اشعار » نامه ها و اشعار متفرقه » شمارهٔ ۲۳ - داد و بیداد
ز بیداد توام، این مانده در یاد
که گویم دم به دم، ای داد و بیداد
عارف قزوینی » دیوان اشعار » نامه ها و اشعار متفرقه » شمارهٔ ۲۴ - فروتنی
با این محیط فاسد و این مردم دنی
احمق کسی که تن دهد اندر «فروتنی»
عارف قزوینی » دیوان اشعار » نامه ها و اشعار متفرقه » شمارهٔ ۲۵ - چه میدانی؟
تو که شادی و خوش، چه میدانی
به من از دست زندگی چه گذشت؟!
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۷۱ - بیت
خیال آشنائی بر دلم نگذشته بود اول
نمیدانم چه دستی طرح کرد این آشنائی را
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۷۲ - بیت
بکوش و دانشی آموز و پرتوی افکن
که فرصتی که ترا دادهاند، بی بدل است
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۷۳ - بیت
دل پاکیزه، به کردار بد آلوده مکن
تیرگی خواستن، از نور گریزان شدن است
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۷۴ - بیت
طائری کز آشیان، پرواز بهر آز کرد
کیفرش، فرجام بال و پر به خون آلودن است
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۷۵ - بیت
با قضا، چیره زبان نتوان بود
که بدوزند، گرت صد دهن است