گنجور

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۱

 

دارنده چو ترکیب چنین خوب آراست

باز از چه سبب فکندش اندر کم و کاست

گر خوب نیامد این صور عیب کراست

ور خوب آمد شکستش بهر چراست

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲

 

ترکیب طبایع ار نگشتی کم و کاست

صورت بستی که طبع صورتگر ماست

پرورد و بکاست تا بدانند کسان

کاین عالم را مصوری کامرواست

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳

 

ای دل به طریق عاشقی راه یکی است

در کشور عشق بنده و شاه یکیست

تا ترک دو رنگی نکنی در ره عشق

واقف نشوی که نعمت الله یکیست

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴

 

صبح و سحر و بلبل و گلزار یکیست

معشوقه و عشق و عاشق و یار یکیست

هرچند درون خانه را می نگرم

خود دایره و نقطه و پرگار یکیست

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵

 

میخانهٔ عشق او سرای دل ماست

وان دُردی درد دل دوای دل ماست

عالم به تمام و جمله اسمای اله

پیدا شده است و از برای دل ماست

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۶

 

در مذهب ما محب و محبوب یکیست

رغبت چه بود راغب و مرغوب یکیست

گویند مرا که عین او را بطلب

چه جای طلب طالب و مطلوب یکیست

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷

 

مائیم چنین تشنه و دریا با ماست

اندر همه قطره محیطی پیداست

عشق آمد و بنشست به تخت دل ما

چون او بنشست عقل از آنجا برخاست

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸

 

ناخورده شراب مستیش چندان نیست

وان مستی او ستودهٔ مستان نیست

مستی که نه از می بود او مخمور است

دستش بگذار کو ازین دستان نیست

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۹

 

گر کشته شوم به تیغ عشقش غم نیست

ور در هوسش مرده شوم ماتم نیست

گر جامهٔ خلق بر کشند از سر من

تشریف خدائیم خدائی کم نیست

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰

 

طاعت ز سر جهل به جز وسوسه نیست

احکام وصول ذوق در مدرسه نیست

عارف نشوی به منطق و هندسه تو

برهان و دلیل عشق در هندسه نیست

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۱

 

همه نیکند هیچ خود بد نیست

آنکه نیکو نباشد آن خود نیست

جز یکی نیست در همه عالم

صد مگو ای عزیز من صد نیست

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲

 

توحید تو پیش ما همه شرک و دوئی است

اثبات یگانگی همه عین دوئیست

از وحدت و اتحاد بگذر که احد

ایمن ز منی باشد و فارغ ز دوئیست

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳

 

دیدم رندی که سید رندانست

از هر دو جهان گذشته و رند آن است

در گنج بقاست گرچه در کنج فناست

پیداست به ما و از جهان پنهانست

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴

 

تخت دل من مسخر شاه منست

شاهی به کمال شاه دلخواه منست

او سید من باشد و من بندهٔ او

این سید و بنده نعمت الله منست

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵

 

این هشت حرف نام آن شاه منست

آن شاه که او مظهر الله منست

مجموع دویست و سی و یک بشمارش

تا دریابی که نام دلخواه منست

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۶

 

این هفت فلک سیاره از آه منست

عرش و ملک و ستاره همراه منست

این من نه منم جمله از او می گویم

این گفتهٔ من تمام ز الله منست

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۷

 

میخانه تمام وقف یاران منست

هر رند که هست جان جانان منست

درد دل بیقرار درمان من است

وین دُردی درد دائما آن منست

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸

 

درد تو ندیم دل شیدای منست

ورد تو نهان و آشکارای منست

کفر سر زلف تو که جانم به فداش

کفرش خوانند نور ایمان منست

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۹

 

این عین که عین جملهٔ اعیانست

عینی است که آن حقیقت انسانست

در آینهٔ دیده ما بتوان دید

اما چه کنم ز دیده ها پنهانست

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰

 

باران عنایتش به ما بارانست

باران چون نباردش به ما بار آن است

گوئی که منم یار تو ای سید من

آری آری وظیفهٔ یار آن است

شاه نعمت‌الله ولی
 
 
۱
۲
۳
۴
۱۷