گنجور

صفایی جندقی » دیوان اشعار » رباعیات انابیه » شمارهٔ ۲۱

 

یا رب ز کرم بر من غمناک ببخش

آلایش و ناپاکی من پاک ببخش

خود چیست و جود من به جز یک کف خاک

یا رب یا رب بر این کف خاک ببخش

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » رباعیات انابیه » شمارهٔ ۲۲

 

جز فضل تو کس یافت کجا دادرسی

داد دل کس به جز تو کی داد کسی

من گرچه تو را داده‌ام از یاد بسی

زنهار تو داده گیر بر باد خسی

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » رباعیات انابیه » شمارهٔ ۲۳

 

یا رب چه شود اگر کنی بعد هلاک

آلایش من به آب رحمت همه پاک

تاجم بر تارک ار تو گیری دستم

خاکم بر سر ار تو برنداریم ز خاک

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » رباعیات انابیه » شمارهٔ ۲۴

 

آن را که ز هر جهت نباشد به تو راه

از پیش و پسش در دو جهان نیست پناه

مقبول کلاه و تخت غفران نبود

خذلان تو هر که را کند تخته کلاه

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » رباعیات انابیه » شمارهٔ ۲۵

 

یارب تو به فضل و رحمتم در بگشای

از درگه رأفتم مران در دو سرای

هر چندخلاف آنچه گفتی کردم

پاداش خلاف آنچه کردم فرمای

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » رباعیات انابیه » شمارهٔ ۲۶

 

یارب مأیوسم از در خویش مکن

مأنوس به نفس دوزخ اندیش مکن

مغرور کرامت تو بودن سهل است

ما را مفتون طاعت خویش مکن

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » رباعیات انابیه » شمارهٔ ۲۷

 

چون نیست مرا در دو جهان غیر تو کس

از روی کرم دوکار کن با من و بس

عذر گنهی که پیش از این شد بپذیر

توفیق اطاعتم ببخشا زین پس

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » رباعیات انابیه » شمارهٔ ۲۸

 

آن عهد درست کز ازل بستم نیست

یک توبه که صدبار به نشکستم نیست

فضل تو مگر بیفشرد پای که من

جز عجز و امید هیچ در دستم نیست

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » رباعیات انابیه » شمارهٔ ۲۹

 

یارب به رخم ز فضل درها بگشای

کار من بینوای دروا بگشای

چون بست وگشاد کارها درکف توست

بی منت خلق و زحمت ما بگشای

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » رباعیات انابیه » شمارهٔ ۳۰

 

در حق خود ازگناه بی حد کردن

بد کردم و توبه کردم از بد کردن

یا رب که کند قبول عذرم ز گناه

خواهی تو اگر توبه ی من ردکردن

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » رباعیات انابیه » شمارهٔ ۳۱

 

هر چند به فر کرمت مغروریم

لیکن به دعا در طلبش مأموریم

نزدیکتری ز ما به ما اما

دوریم و اجابت نکنی تا دوریم

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » رباعیات انابیه » شمارهٔ ۳۲

 

دشمن کامیم اگر منافق باشیم

در دعوی دوستی نه صادق باشیم

یا رب توفیقی از تو باید ما را

تا در قول و عمل موافق باشیم

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » رباعیات انابیه » شمارهٔ ۳۳

 

این بار نه حکم نصر جاری کردی

وز شر عدو نگاهداری کردی

هر جا که فتاده کار در غیب و شهود

ما را به جنود غیب یاری کردی

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » رباعیات انابیه » شمارهٔ ۳۴

 

بس اشک ز دیده متصل رفت مرا

پا در ره جستجو به گل رفت مرا

اول قدم از کمال بی تابی و شوق

تن ماند میان راه و دل رفت مرا

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » رباعیات انابیه » شمارهٔ ۳۵

 

یا رب به شکیبائی ایوب قسم

یا رب به جگرخائی یعقوب قسم

آنجا که میان خوب و بد فرق نهند

بگذر ز بدم به حسن هر خوب قسم

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » رباعیات انابیه » شمارهٔ ۳۶

 

رفتیم بر نگار هرکارهٔ خویش

تا داروی دل کنیم یا چارهٔ خویش

اندیشه‌ای از وجود ما بیش نماند

آن هم همه حیرت است دربارهٔ خویش

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » رباعیات انابیه » شمارهٔ ۳۷

 

تا عشق مرا ذکر تو در سینه سرشت

رفت از دل و جان نشاط زیبا غم زشت

منظور توئی از دو جهان ورنه مرا

کی خوف جهنم است یا شوق بهشت

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » رباعیات انابیه » شمارهٔ ۳۸

 

ای دوست کمال از تو و نقصان از ماست

سرمایه و سود از تو خسران از ماست

با صدق دل این دو را به جان معترضیم

احسان کم و بیش از تو عصیان از ماست

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » رباعیات انابیه » شمارهٔ ۳۹

 

گر مرد ثواب اگر ز اهل گنه است

جز من همه کس را به کسی روی و ره است

در محشرم ار تو نیز رحمت نکنی

چون نامه ی خویش روزگارم سیه است

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » رباعیات انابیه » شمارهٔ ۴۰

 

عصیان تو پیش خلق خوارم کرده است

رسوا و زبون و شرمسارم کرده است

خوف و خطر و خجلت و خسران و خطا

الله الله ببین چه کارم کرده است

صفایی جندقی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
sunny dark_mode