قائم مقام فراهانی » منشآت » رسالهها » شمایل خاقان - قسمت دوم
به هر آئینه ای بنمود رویی
به هر جا خاست از وی گفتگویی

قائم مقام فراهانی » منشآت » رسالهها » شمایل خاقان - قسمت دوم
عکس روی تو چو در آینه جام افتاد
عارف سوخته دل در طمع خام افتاد
حسن روی تو بیک جلوه که در آینه کرد
این همه نقش در آئینه اوهام افتاد

قائم مقام فراهانی » منشآت » رسالهها » شمایل خاقان - قسمت دوم
صباحت با ملاح یافت پیوند
نمک را چاشنی دادند از قند

قائم مقام فراهانی » منشآت » رسالهها » شمایل خاقان - قسمت دوم
این پر از لاله های رنگارنگ
وان پر از میوه های گوناگون
باد در سایه درختانش
گسترانیده فرش بوقلمون

قائم مقام فراهانی » منشآت » رسالهها » شمایل خاقان - قسمت دوم
مر آن بچه را پیش او تاختند
به سان سپهری برافراختند

قائم مقام فراهانی » منشآت » رسالهها » شمایل خاقان - قسمت دوم
مثال سرو بلندایستاده بر لب جوی
چرا نظر نکنی یار سرو بالا را

قائم مقام فراهانی » منشآت » رسالهها » شمایل خاقان - قسمت دوم
دفع. گمان خلق را تا نشوند مطلع
دیده بسوی دیگران دارد و دل بسوی او

قائم مقام فراهانی » منشآت » رسالهها » شمایل خاقان - قسمت دوم
یصر عن ذاللب حتی لاحراک له
وهن اضعف خلق الله ارکانا

قائم مقام فراهانی » منشآت » رسالهها » شمایل خاقان - قسمت دوم
اطلع الله نوره عنهم
فتراهم مطالع الانوار
اودع الله سره فیهم
و دعاهم معادن الاسرار

قائم مقام فراهانی » منشآت » رسالهها » شمایل خاقان - قسمت دوم
شهنشاه بنشست بر تخت عاج
به سر برنهاد آن دلفروز تاج
و عبد یغوث جاهلی گفته:
و تضحک منی شیخه عبشمیه

قائم مقام فراهانی » منشآت » رسالهها » شمایل خاقان - قسمت دوم
راست گوئی صندل سوده ز کافور آمده
ای بجائی کاسمان منت پذیرد

قائم مقام فراهانی » منشآت » رسالهها » شمایل خاقان - قسمت دوم
نظرت بمقله متربب
احوی احم المقتلین مقلد
و لقد اصاب فواده من حبها
عن ظهر مر نان بسهم مصرد

قائم مقام فراهانی » منشآت » نامههای عربی » رساله شکوائیه که قائم مقام در ایام معزولی نوشته است
منسوخ شد مروت و معدوم شد وفا
وزهر دو نام ماند چو سیمرغ و کیمیا

قائم مقام فراهانی » منشآت » نامههای عربی » رساله شکوائیه که قائم مقام در ایام معزولی نوشته است
دوست آن باشد که گیرد دست دوست
در پریشان حالی و درماندگی
دوست نبود آن که در نعمت زند
لاف یاری و برادر خواندگی

قائم مقام فراهانی » منشآت » نامههای عربی » رساله شکوائیه که قائم مقام در ایام معزولی نوشته است
تقصیر بشر چیست چو شد بوالبشر از راه
جرمی بجوان نیست چو گمراه شود پیر

قائم مقام فراهانی » منشآت » نامههای عربی » رساله شکوائیه که قائم مقام در ایام معزولی نوشته است
زشت باشد ز روی عقل نهاد
بر حروف قبیح او انگشت
عادتش هم چو جسر بغداد است
آب در زیر و آدمی بر پشت

قائم مقام فراهانی » منشآت » نامههای عربی » رساله شکوائیه که قائم مقام در ایام معزولی نوشته است
گفتم: ای رویم فدای روی چون ماه تو باد
گرت بفروشد بجان باشد روا و بس حقیر
گفت: رو تدبیر زر کن جان مده زیرا که نیست
چون ترااز جان، خداوند مرا از زر گریز

قائم مقام فراهانی » منشآت » نامههای عربی » رساله شکوائیه که قائم مقام در ایام معزولی نوشته است
این یوسف یک چشم که آمد بسپاهان
ای قوم ببینید که دجال نباشد

قائم مقام فراهانی » منشآت » نامههای عربی » رساله شکوائیه که قائم مقام در ایام معزولی نوشته است
من واپس کاروان و پیش از من
رفتند برادران و خویشانم
گر از غم صد چو ماه کنعانم بود
می گفتم من که پیر کنعانم
آن کس که بدین جهان فرستادم
[...]

قائم مقام فراهانی » منشآت » نامههای عربی » رساله شکوائیه که قائم مقام در ایام معزولی نوشته است
به قول شیخ اجل سعدی شیراز:
بماند سال ها این نظم و ترتیب
ز ما هر ذره خاک افتاده جایی
غرض نقشی است کز ما بازماند
