گنجور

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۱

 

در بأس چو طاهر علی آهن نیست

بی منت طاهر علی گردن نیست

جز منت طاهر علی بر من نیست

والله که چو طاهر علی یک تن نیست

مسعود سعد سلمان
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۸۱ - الحقیقة

 

کار ارچه به من نیست ولی بی من نیست

فاعل جان است و فعل جان بی تن نیست

در ظلمت تن چراغ باید جان را

عقل ارچه چراغ است و به خود روشن نیست

اوحدالدین کرمانی
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۲

 

در روی زمین هیچ کست دشمن نیست

کش منّت شمشیر تو بر گردن نیست

چون ساغر می جان بدهد از سر دست

خصم تو که چون کوزه سرش از تن نیست

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۳

 

امشب که فراق را گذر بر من نیست

جز دست و یم قلادۀ گردن نیست

ای صبح ز بهر دل من دم در کش

انگار که امشبیت جان در تن نیست

کمال‌الدین اسماعیل
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۰۳

 

در بزم شهان چو آب من روشن نیست

جز بر سر خاک تیره ام مسکن نیست

آن شد که نبد رخصت بیرون شدنم

اکنونم اجازه درون رفتن نیست

مجد همگر
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۹

 

کوته خردی که شرمسار از من نیست

طعن سخنم زند که پر روشن نیست

ادراک ابوجهل چو ناقص باشد

نقصان کلام حضرت ذوالمن نیست

فصیحی هروی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۱

 

باغی که در آن آب و هوا روشن نیست

هرگز گل یکرنگ در آن گلشن نیست

هر دوست که راست گوی و یکرو نبود

در عالم دوستی کم از دشمن نیست

فرخی یزدی
 
 
sunny dark_mode