گنجور

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۹۳

 

ای ذات تو گلدسته بستان جلال

وی نام تو سر دفتر دیوان کمال

آن شمس که بر فلک شرف دارد هست

در دور زمانه افتخارش بجمال

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۰۰

 

ای کلک تو تیز کرده بازار جلال

وی رای تو کشف کرده اسرار کمال

هرگز اثر باد خزانش مرساد

آن گلبن نو رسته بازار جمال

خواجوی کرمانی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » رباعیات » شمارهٔ ۳۷

 

دارم دلی از خون جگر مالامال

کو قاصد باد صبح یا پیک شمال

کز پیر بلادیده کنعان فراق

گوید خبری به یوسف مصر جمال

جامی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش اول - قسمت اول

 

سگ به نطق آمد که ای صاحب کمال

بیحیا من نیستم چشمت بمال!

شیخ بهایی
 
 
sunny dark_mode