گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۶۲

 

تا عارضت ز آتش می برفروخته است

بر آسمان ستاره خورشید سوخته است

ای آتش و سپند دگر وقت همرهی است

چشم بدی به زخم دلم بخیه دوخته است

صائب تبریزی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۹

 

آتش وحشتم آنجاکه برافروخته است

برق در اول پرواز، نفس سوخته است

چه خیال است دل از داغ‌، تسلی‌گردد

اخگرم چشم به خاکستر خود دوخته است

گفتگو آینه‌پرداز محبت نشود

[...]

بیدل دهلوی
 
 
sunny dark_mode