گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۸۶

 

هر گاه مرغی از سر شاخی نوا زند

آید به دل کسی و ره جان ما زند

فریاد از آن دلی که به فریاد هر شبی

نالش به درد از آن سر زلف دو تا زند

نی نغمه طرب که بود ارغنون مرگ

[...]

امیرخسرو دهلوی
 
 
sunny dark_mode