بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷۰
گر آگهی به سیر فنا و بقا بخند
عبرت بهانهجوست بر این خندهها بخند
گل رستن و بهار دمیدن چه لازم است
در زیر لب چو آبلهٔ زیر پا بخند
افسردی ای شرر به فشار شکفتگی
آخرتو راکهگفت در این تنگنا بخند
مستغنی از گل است مزار شهید عشق
ای غنچه لب، توبر سرخاکم بیا بخند
فرصت کمین وعدهٔ فردا دماغ کیست
ایگل بهار […]
