گنجور

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۵

 

آن لاله رخ که باشد از داغ ما فراغش

از دیده رفت لیکن بر سینه ماند داغش

سروی به تازگی بود از باغ لطف رسته

زد سیل قهر موجی کند از حریم باغش

خرم گلی به بستان بشکفت بعد عمری

[...]

جامی
 
 
sunny dark_mode