صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۳۳
از موی چو کافور دلم بیت حزن شد
سررشته خوشحالی من تار کفن شد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۳۴
تا گوهر ذات تو نهان زیر زمین شد
گردون چو نگین خانه افتاده نگین شد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۳۵
می خورد و فروزان شد و از شرم برآمد
یاقوت لب یار عجب نرم برآمد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۳۶
کی در تن خاکی دل آگاه گذارند؟
یوسف نه عزیزی است که در چاه گذارند
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۳۷
طول امر از دل چه خیال است برآید؟
این ریشه ازین خاک محال است برآید
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۳۸
زنگ از دل ما آن خط شبرنگ زداید
زنگار که دیده است ز دل زنگ زداید؟
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۳۹
خط در دل روشن گهران مهر فزاید
در آینه ها نقش نگین راست نماید
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۴۰
در کسوت فقر آن رخ چون ماه ببینید
در زیر کلاه نمدی ماه ببینید
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۲۲
هر لحظه خرابم کند آن چشم به رنگی
با فتنه شهری چند کند خانه تنگی؟
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۶۷
طرفی ز نهال قد آن شوخ نبستم
در سایه نخلی که نشاندم ننشستم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۶۸
از دل نبرد زنگ الم باد بهارم
چون گرد یتیمی است زمین گیر غبارم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۶۹
ما از لب خامش ز سخن داد گرفتیم
با شیشه سربسته پریزاد گرفتیم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۷۰
ما همچو شرر تلخی غربت نکشیدیم
در نقطه آغاز به انجام رسیدیم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۵۰۸
از اشک برد راه به کوی تو نظاره
در بحر کند سیر معلم به ستاره
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۵۰۹
زان لب نتوان کرد به دشنام کناره
تیغ دو دم اوست مرا عمر دوباره
صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۲۴
موجی است که تاج از سر فغفور رباید
چینی که در ابروی تو ای تلخ جبین است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۴۳
در پرده نمود از عرق شرم تلافی
در ظاهر اگر روی تو آتش به جهان زد