گنجور

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۴

 

گر مرد وفایی ره بازار الم گیر

رو پنجه ز الماس کن و دامن غم گیر

اسباب پریشانی ات ای دل همه جمع است

دامن به میان برزده و راه عدم گیر

عیشی به غم دوست برابر نتوان یافت

[...]

عرفی
 
 
sunny dark_mode