گنجور

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵۴

 

گر قسمن ما شد ز ازل غم چه توان کرد؟

وین دردی غم گر نرسد هم چه توان کرد؟

گفتی که بپرداز دل از دردم و خوش باش

چون درد تو از دل نشود کم چه توان کرد؟

از دوستیت دشمن من شد همه عالم

[...]

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵۶

 

در چنگ غمت سخت اسیرم چه توان کرد؟

راضی بهلاکم چه نمیرم چه توان کرد؟

بی زر نتوان دامن یوسف بکف آورد

مسکین من محروم فقیرم چه توان کرد؟

در روز جوانی نزدم صید مرادی

[...]

اهلی شیرازی
 
 
sunny dark_mode