گنجور

فلکی شروانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲

 

ای دیده در آن شکل و شمایل نظری کن

گر زآنکه تو را آرزوی دیدن جانست

روئیست در آن چشم جهانی متحیر

زلفی که پریشانی احوال جهانست

فلکی شروانی
 

فلکی شروانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴

 

ناکرده وداع از بر دلدار شدم دور

نزدیک شدم با غم و از یار شدم دور

هر بار کز او دور شدم صبر و دلم بود

واکنون ز دل و صبر به یکبار شدم دور

تیمار دل افزود مرا چرخ جفا جوی

[...]

فلکی شروانی
 

فلکی شروانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰

 

عاجز شدن ای دوست ز ناز تو عجب نیست

کین قاعده ناز تو جنگیست نه بازی

فلکی شروانی
 
 
sunny dark_mode