گنجور

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۱

 

از سعی زمانه کار من نفزاید

در قرب کس اعتبار من نفزاید

من گوهرم آرایش و افزایش کس

در وزن من و عیار من نفزاید

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۲

 

نی باده عز و جاه مستم دارد

نی فاقه و فقر زیردستم دارد

چندان که شکستگی بود با من نیست

کی دست سپهر بر شکستم دارد

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۳

 

دی غافلم آن مایه دین پیش آمد

قهرش به سیاست از کمین پیش آمد

با غمزه نگه رفت که صلح انگیزد

صد عقده اش از چین جبین پیش آمد

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۴

 

تا باغ به دست باغبان خواهد بود

گل خواهد کرد و گلفشان خواهد بود

حسن رخ گل پرده دری خواهد کرد

گر در پس صد پرده نهان خواهد بود

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۵

 

صد فکر اثر ز طاعتم بردارد

صد سهو سر از عبادتم بردارد

با این وسواس نیتم نیست درست

غسال مگر جنابتم بردارد

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۶

 

حالی دارم که دیده نادیده شود

طبعی که پسند ناپسندیده شود

آن را که دل و دماغ شوریده شود

بینایی دیده پرده دیده شود

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۷

 

طوفان شد و سبزه ام به آبی نرسد

کشتم به ترشح سحابی نرسد

سوزد عطشم اگرچه از سایه ابر

هرگز قدمم به آفتابی نرسد

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۸

 

نی حوصله ام که جرعه مستم دارد

نی حرص که فاقه زیر دستم دارد

من همت مطلقم که مستی و خمار

می نتواند بلند و پستم دارد

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۹

 

سیلاب سرشگ آبرو می ریزد

شوریدگیم ز گفتگو می ریزد

کو زهد؟ و کدام توبه؟ سودای کسی

می بر سر من سبو سبو می ریزد

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۰

 

صبحست و خروش بلبلان می‌آید

برخیز که سنگ در فغان می‌آید

این ناله مرغان سحر پیغامیست

کز بیداران به خفتگان می‌آید

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۱

 

آشفته مجلس تو جا نشناسد

بیگانه ببیند آشنا نشناسد

آنجا که عنایت تو گوید بنشین

مشتاق تو کام اژدها نشناسد

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۲

 

اهلی ز میان سنگ بیرون آید

وآنهم به هزار رنگ بیرون آید

یک ذره صفای دل اگر یافت شود

از زیر هزار زنگ بیرون آید

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۳

 

در قرب به صد بلان قرین باید بود

پروانه خوی آتشین باید بود

تسلیم به ایمای نظر باید شد

سر بر کف و جان در آستین باید بود

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۴

 

یادم به کنایت جگرسوز کند

گرمم به حدیث غیرت افروز کند

از گوشه چشم اندک اندک بیند

ترسد که عنایتم بدآموز کند

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۵

 

مرسوم رهی که فقر ازان خاسته شد

باطن به ریاضت وی آراسته شد

هرماه چو مرگ دشمنت دیر رسید

هر روز چو عمر حاسدت کاسته شد

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۶

 

آن عیش که جمله عیش ها راست کلید

نابوده و نارسیده صد بار رمید

برقیست که تا نمود دیدار گذشت

مرغیست که تا نشست بر بام پرید

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۷

 

فردا که نه دوزخ نه شقی خواهد ماند

نه گرمی یار مشرقی خواهد ماند

پروانه ز شعله بال و پر خواهد ساخت

نی معشوقی نه عاشقی خواهد ماند

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۸

 

جستم ز بلا بلا پناهم دادند

در قلب جفا گریزگاهم دادند

بستند ره نجاتم از هر طرفی

وآنگه به سر کوی تو راهم دادند

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۹

 

تا سایه خامه‌ات به حرفم افتاد

روح اللهم از صحیفه برداشت سواد

مجموعه دوستان ز من بود سقیم

اعجاز سر کلک توام صحت داد

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۰

 

نی طعم می است تا دگرگون گردد

نی خم که تهی شود چو وارون گردد

صد روزن اگر ببندی و بگشایی

کی پرتو خور ناقص و افزون گردد

نظیری نیشابوری
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۸
sunny dark_mode