×
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۹۵
چون موی شدم رنج هر بیدادی
در عشق ندید کس چو من ناشادی
برخیزد اگر وزد به من بر بادی
چون چنگ مرا ز هر رگی فریادی

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۹۶
ای تن چه تنی که تا شدی فرهنگی
با چرخ و زمانه در نبرد و جنگی
در تو نکند اثر همی دلتنگی
بگداز و بریز اگر نه روی و سنگی

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۹۷
چون دید که بر عزم سفر دارم رای
آمد به وداعم آن بت روح افزای
سوگند همی داد که از بهر خدای
ای عهد شکسته در سفر بیش مپای

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۹۸
این چرخ بسی بدل کند نوها را
بدخوست از آن بدل کند خوها را
هم زشت کند به طبع نیکوها را
هم ضعف دهد به قهر نیروها را
