شاه نعمتالله ولی » مفردات » شمارهٔ ۱۲۴
در هر چه نظر کنم توئی در نظرم
وین طرفه که از تو من تو را می نگرم
شاه نعمتالله ولی » مفردات » شمارهٔ ۱۲۶
در وحدت اگر کثرت ما محو شود
دریا ماند نه موج ماند نه حباب
شاه نعمتالله ولی » مفردات » شمارهٔ ۱۳۴
ذاتی و چه ذات ، ذات موصوف من است
شک نیست که این ظهور موقوف من است
شاه نعمتالله ولی » مفردات » شمارهٔ ۱۶۰
شهری که در او شحنه ستمکش باشد
بنگر که در آن شهر چه چربش باشد
شاه نعمتالله ولی » مفردات » شمارهٔ ۱۸۲
فرق است میان این و آن دریابش
جانانهٔ ما از دل و جان دریابش
شاه نعمتالله ولی » مفردات » شمارهٔ ۲۰۷
گفتم که به نقل نار بهتر یا به
سیب ذقنش گفت که شفتالو به
شاه نعمتالله ولی » مفردات » شمارهٔ ۲۱۴
ما را به وجود خود نباشد بودی
گر زان که به ما بدی کجا می بودی
شاه نعمتالله ولی » مفردات » شمارهٔ ۲۳۰
مقصود ز بندگان همه خدمت اوست
و ز خدمت او مراد ما بندگی است
شاه نعمتالله ولی » مفردات » شمارهٔ ۲۳۳
من سوختهام بقیهای گر یابی
در آتشم انداز که سوزم به تمام
شاه نعمتالله ولی » مفردات » شمارهٔ ۲۶۴
هر کس که به قول خویش ثابت ناید
او را تو اگر یار نخوانی شاید
شاه نعمتالله ولی » مفردات » شمارهٔ ۲۷۲
هر کس که نهد تاج سر ما بر سر
فارغ شود از درد سر هر دو سرا
شاه نعمتالله ولی » مفردات » شمارهٔ ۲۷۳
هر یار که ثابت نبود در یاری
شاید که ورا به یاریش نشماری
شاه نعمتالله ولی » مفردات » شمارهٔ ۲۸۳
یا رب که تو را چنین دلی حاصل باد
دایم به مقام جمع خود واصل باد