گنجور

انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۳

 

بیننده که چشم عاقبت‌بین دارد

می خوردن و مست خفتن آیین دارد

تا جان دارم به دست برخواهم داشت

تلخی که مزاج جان شیرین دارد

انوری
 

خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۰

 

لعلت چو شکوفه عقد پروین دارد

روی تو چو لاله خال مشکین دارد

من در غم تو چو غنچه بندم زنار

تا نرگس تو چو خوشه زوبین دارد

خاقانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب العاشر: البهاریات » شمارهٔ ۵۸

 

شمعی که مبارز است و تمکین دارد

بر پشت لگن زچابکی زین دارد

گفتم که چرا زرد رخی؟ گفت مرا

فرهاد دلم فراق شیرین دارد

اوحدالدین کرمانی
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۲۴۷

 

شاخ ارز شکوفه شکل پروین دارد

آن هم ز سرشک من غمگین دارد

از ناله من کوه بدان سنگ دلی

از لاله بدامن دل خونین دارد

کمال‌الدین اسماعیل
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۰۷

 

زلف تو که خون ریختن آئین دارد

کفریست که رونق دوصد دین دارد

خاقان به جهان بیش زیک چینش نیست

آن هندوی زلف تست و صد چین دارد

مجد همگر