گنجور

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۷۷

 

آن کز پی وصل او بجان میپویم

او با من و من جمله جهان میجویم

نی نی که من اویم او من اما- من و او

از تنگ مجالی سخن میگویم

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۰۹

 

رخسار ترا ماه ختن میگویم

بالای ترا سرو سمن میکویم

هر کس که ترا دید همین میگوید

اول سخنی نیست که من میگویم

ابن یمین
 

جلال عضد » دیوان اشعار » رباعیّات » شمارهٔ ۴۴

 

پیوسته به داغ آن کمان ابرویم

جز تیر پیامی نفرستد سویم

هر تیر که افکند ز خود دور چو من

آمد بر من، نشست در پهلویم

جلال عضد
 

شمس مغربی » رباعیات » شمارهٔ ۱۶

 

آن کس که بدو می شنوم می گویم

وانکس که بدو هرطرفی می‌پویم

هم اوست ز من که هر زمان می گوید

پیدا و نهان که او من و من اویم

شمس مغربی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۶ - ابن یمین فریومدی خراسانی

 

آن کز پی وصل او به جان می‌پویم

او با من و من جمله جهان می‌جویم

نی نی که من اویم و من واو را من

از تنگ مجالی سخنی می‌گویم

رضاقلی خان هدایت
 
 
۱
۲
sunny dark_mode