گنجور

صفی علیشاه » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶

 

الله که هر شکسته را دل سوی اوست

الله که آب رحمتش در همه جوست

دشمن برضای او شود دوست که هست

در دست تصرفش دل دشمن و دوست

صفی علیشاه
 

ملک‌الشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۱۵ - در مدح پروفسور براون انگلیسی

 

ادوارد براون فاضل ایران‌دوست

کش فکر نکو،قول نکو، فعل نکوست

از مردم انگلیس بر مردم پارس

گر مرحمتی بود همین تنها اوست

ملک‌الشعرا بهار
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷

 

در خوش چو بر مغز رسیدم از پوست

گفتم بود این مقام جای من و دوست

چون نیک نظر نمودم از دیدهٔ دل

دیدم بمیان منی نباشد همه اوست

صغیر اصفهانی
 
 
۱
۶
۷
۸