گنجور

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۰

 

زلفی که همی نهاد سر بر قدمش

بسترد که بد جایگه پیچ و خمش

آنکس که نهاد استره بر فرق سرش

چون استره ننهاد سر اندر شکمش

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

اوحدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۰

 

در عالم کج نهاد پر پیچ و خمش

یک چیز طلب می‌کنم از بیش و کمش

یا معشوقی که وصل او باشد خاص

یا ممدوحی که عام باشد کرمش

اوحدی
 
 
sunny dark_mode