گنجور

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۹

 

آن زمره که از منطق ما بی‌خبرند

سد نغمهٔ ما به بانک زاغی نخرند

زاغیم شده به عندلیبی مشهور

ما دیگر و مرغان خوش الحان دگرند

وحشی بافقی
 

رضی‌الدین آرتیمانی » رباعیات » رباعی شماره ۴۲

 

این خلق جهان به یکدگر کینه ورند

گویا که ز مرگ خویشتن بی‌خبرند

همچون دو سگ گرسنه از بهر شکم

از روی حسد بیکدگر مینگرند

رضی‌الدین آرتیمانی
 

کلیم » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۹

 

اجداد شه جهان همه تاج ورند

اولاد چو آفتاب عالی گهرند

تا آدمش اجداد شه هفت اقلیم

تا محشرش اولاد شه بحر و برند

کلیم
 

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۳

 

آنانکه بگفتگو بدانش ثمرند

وآنان که بزهد در جهان نام‌ورند

مشنو ز پرستش حق ار لاف زنند

یاران خداپرست قوم دگرند

مشتاق اصفهانی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » سرداریه » رباعیات » شمارهٔ ۴۰

 

این خر خلفان پسر که مادر گهرند

هر چند که ...زپشت پدرند

لیک از در انتساب نقصان و کمال

یاران گزاف باف...ترند

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » سرداریه » رباعیات » شمارهٔ ۵۱

 

این خرگله مغز جو که سگ های ترند

وین سگ رمه پوست بوکه خشکان خرند

گفتی که که به، یا که که بد، زین دو گروه

خشک چه، تر چه، هر دو... ترند

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » سرداریه » رباعیات » شمارهٔ ۵۷

 

صورت نگران به بندگی خویش درند

معنی سپران بر از خدا بی خبرند

زین هر دو گره میانه خود و خدای

انصاف بده کدام...ترند

یغمای جندقی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۳

 

ابناء جهان که زاده بوالبشرند

آن توده اصل زارع و کارگرند

صنف دگری معاونند آنها را

باقی همه جمع فرعی و مفت خورند

فرخی یزدی
 

رهی معیری » رباعیها » بی‌خبری

 

مستان خرابات ز خود بی‌خبرند

جمعند و ز بوی گل پراکنده‌ترند

ای زاهد خودپرست با ما منشین

مستان دگرند و خودپرستان دگرند

رهی معیری
 
 
۱
۲
sunny dark_mode