×
مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۰۸
جانا رخ من زرد شدا ز گرد فراق
بی روی تو خون شد دلم از درد فراق
زنهار نه در کف فراقم فکنی
از بهر خدا که نیستم مرد فراق
۲ بیت
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۸
بر روی دلم نشسته بین گرد فراق
جانم به لب آمدست از درد فراق
چون لشکر هجر تو چنین خونریزست
بیچاره دلم نیست همآورد فراق
۲ بیت