×
عطار » مختارنامه » باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر » شمارهٔ ۵۷
دل در سر درد شد به درمان نرسید
جان در سر دل شد و به جانان نرسید
خوش خوش برسید عمرم ازگفت و شنود
وین قصّهٔ درد ما به پایان نرسید
۲ بیت
عطار » مختارنامه » باب بیست و هفتم: در نومیدی و به عجز معترف شدن » شمارهٔ ۲۴
دردا که دلم به هیچ درمان نرسید
جانش به لب آمد و به جانان نرسید
در بی خبری عمر به پایان آمد
و افسانهٔ عشق او به پایان نرسید
۲ بیت
نسیمی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۴۵
بی درد دلی کسی به درمان نرسید
بی جذبه حق کسی به رحمان نرسید
روی تو که هست آینه صورت حق
بی معنی آن کسی به قرآن نرسید
۲ بیت
عرفی » رباعیها » رباعی شمارهٔ ۸۷
دردا که اجل رسید و درمان نرسید
توفیق به غور شور بختان نرسید
مرگ آیت یأس خواند در شهر دلم
کفر آمده ساخت دیر، ایمان نرسید
۲ بیت
آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۲
تا در غم جانان، به لبم جان نرسید؛
آن درد که داشتم، به درمان نرسید
دردا که رسید با هزاران حسرت
جان بر لب و لب بر لب جانان نرسید!
۲ بیت