گنجور

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۵

 

مرغ دل من هوای یاری نگرفت

و این دست مرا شبی نگاری نگرفت

یک دم به میان نیامد آن سرو سهی

تا عاقبت الامر کناری نگرفت

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۶

 

هرگز دل من بی تو قراری نگرفت

روزی ز میان تو کناری نگرفت

بر باد خیال نقش رویت صنما

خون شد دل و دست من نگاری نگرفت

جهان ملک خاتون
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۳

 

هر دل که ازو عشق شماری نگرفت

بگداخت زر خویش و عیاری نگرفت

عاشق گردید و ره به معشوق نبرد

شد گرد، ولی پی سواری نگرفت

قدسی مشهدی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۸

 

این دل، سر راهی بنگاری نگرفت

این دیده، فروغی ز عذاری نگرفت

این پا، روزی بخاک کویی نرسید

این دست، شبی دامن یاری نگرفت

آذر بیگدلی