مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۷ - تاریخ فوت میرمحمد
چون میرمحمد شد از این باغ خراب
یک خنده چو گل نکرده بیرون بشتاب
گفت از پی تاریخ وفاتش مشتاق
صد حیف از آن نهال بستان شباب
مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » مستزاد » شمارهٔ ۱
چند از ستم فلک درین باغ خراب
گریم چو سحاب
از سوز جگر رود ز چشمم خوناب
مانند کباب
باشد که رهائیم دهد زین تب و تاب
[...]
مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » مستزاد » شمارهٔ ۲
ای عالم نم عطای روز افزونت
مانند سحاب
عالم ز خم فیض ز حد بیرونت
مست می ناب
در جام همه ز لطف گوناگونت
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲
ای غیر بر غم تو درین دیر خراب
با یار شب و روز کشم جام شراب
از ساغر هجر و جام وصلش شب و روز
تو خون جگر خوری و من بادهٔ ناب
حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۳
لعلت به فسون نبرد از دل تب و تاب
گر شکّر لطف داد و گر زهر عتاب
القصه که در عشق جگرسوز چو شمع
از آه در آتشیم و از اشک در آب
حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۴
کردی دلم از حسن گلوسوز کباب
نه پرتو لطف دیده نه برق عتاب
خواهیم به عشق، نیم بسمل شده ماند
کز گرمی خون ماست، شمشیر تو آب
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵
شبها که زهجران توام در تب و تاب
یک دم نرود به خواب این چشم پر آب
نه بیداری زدیده آموزد بخت
نه دیده زبخت خفته آموزد خواب
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷
برداشت عروس باغ از چهره نقاب
برد از دل مرغان چمن طاقت و تاب
آموخت از این دو گریه و خنده دو چیز
گل از لب یارو ابر از چشم (سحاب)
یغمای جندقی » دیوان اشعار » سرداریه » رباعیات » شمارهٔ ۲
جائی که خورد ناخن مطرب به رباب
و آنجا که بود به دست ساقی می ناب
صد کله کاووس به یک کاسه چنگ
صد جامه جمشید به یک جام شراب
یغمای جندقی » دیوان اشعار » سرداریه » رباعیات » شمارهٔ ۳
یاران ریا به پرده، چه شیخ و چه شاب
مستانه کشند از لب ساغر می ناب
تا نکهت می به حیلت از وی برود
بی پرده همی کشند سجاده به آب
یغمای جندقی » دیوان اشعار » سرداریه » رباعیات » شمارهٔ ۴
برغنچه لعلش خار خط دوخت نقاب
بر سوری و نسرینش خسک بست حجاب
دل ها خون کرد از مژه بر خاک افشاند
این خارخسک طرفه گلی داد به آب
یغمای جندقی » دیوان اشعار » سرداریه » رباعیات » شمارهٔ ۶
آنجا که زیاد و کم قدح نوش شراب
ساقی به حریف سفله پیما می ناب
خردی و بزرگی منگر می ده از آنک
به یک ده آباد ز صد شهر خراب
یغمای جندقی » دیوان اشعار » سرداریه » رباعیات » شمارهٔ ۷
زی خمکده خواندم ار فلانکس به شتاب
بی مصلحتی مدان درنگی به عتاب
رسم است که خر بر به عروسی طلبند
چون هیمه همی ضرورت افتد یا آب
رشحه » شمارهٔ ۵ - رباعی
ای از لب تو به خون رخ لعل خضاب
وز خجلت دندانت گهر غرق در آب
چشم و دل من به یاد دندان و لبت
این در خوشاب ریزد آن لعل مذاب
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲
دوشینه فتادم به رهش مست و خراب
از نشهٔ عشق او نه از بادهٔ ناب
دانست که عاشقم ولی میپرسید
این کیست، کجایی است، چرا خورده شراب
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۴۲ - مرشدی زوارهای
نقش خم ابروی ترا در محراب
عکسِ لبِ میگون ترا در میِ ناب
زاهد چو بدید بی خود آمد به سجود
میخواره چو یافت مست گردید و خراب
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۵ - اشراق اصفهانی نَوَّرَ اللّهُ رَوْحَهُ
چشمی دارم چو روی شیرین همه آب
بختی دارم چو چشم خسرو همه خواب
جسمی دارم چو جان مجنون همه درد
جانی دارم چو زلفِ لیلی همه تاب
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۱۷ - بندار رازی
با بط میگفت ماهیای در تب و تاب
باشد که به جوی رفته باز آید آب
بط گفت چو من قدید گشتم تو کباب
دنیا پس مرگ ما چه دریا چه سراب
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۴۰ - مؤمن یزدی
نتوان به خدا رسید از علم کتاب
حجت نبرد راه به اقلیم صواب
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۴۲ - مرشدی زوارهای
نقش خم ابروی ترا در محراب
عکسِ لبِ میگون ترا در میِ ناب