گنجور

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۵

 

ای قد خوش تو سرو شاداب حیات

لعل لب تو چشمه نایاب حیات

با قد تو باد در کف سرو چمن

با لعل تو خاک بر سر آب حیات

۲ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۶

 

ای وصل تو سرمایه اسباب حیات

در بحر غم تو نیست پایاب حیات

لب تشنه خضر پیش لبت جان می‌داد

می‌گفت که خاک بر سر آب حیات

۲ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۷

 

ای خامه تو نهال سیراب حیات

در دست تو پنچ چشمه آب حیات

زان پنج، سه گر برای من رنجه کنی

بر بنده شود گشاده صد باب حیات

۲ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۸

 

خضری که به او گشاده شد باب حیات

از لعل تو ساخت وجه اسباب حیات

در آتش آذر و به کف باد هوس

می‌گفت که خاک بر سر آب حیات

۲ بیت
مجد همگر
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۰

 

تا بسته نگردد بکل ابواب حیات

وز تن نشود منقطع اسباب حیات

امید توان داشت که آید بصفا

از تیرگی محنت و غم آبحیات

۲ بیت
ابن یمین
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۴

 

باز آ که نماند بی توام تاب حیات

بی وصل تو تلخست شکر خواب حیات

باز آی و بکش که بی تو در مشرب من

زهر اجل است خوشتر از آب حیات

۲ بیت
اهلی شیرازی