شاطرعباس صبوحی » دوبیتیها » فال قهوه
چون قهوه بدست گیرد آن حب نبات
از عکس رُخش قهوه شود آب حیات
عکس رُخ او به قهوه دیدم گفتم
خورشید برون آمده است از ظلمات

شاطرعباس صبوحی » دوبیتیها » ناله
چشمان تو با فتنه به جنگ آمده است
ابروی تو غارت فرنگ آمده است
هرگز به دل تو ناله تأثیر نکرد
اینجاست که تیر ما به سنگ آمده است

شاطرعباس صبوحی » دوبیتیها » خون سیاوش
ابروی تو رفته رفته تا گوش آمد
گیسوی تو حلقه حلقه تا دوش آمد
از لعل لبت خون سیاوش چکید
زان خون سیاوش دلم جوش آمد

شاطرعباس صبوحی » دوبیتیها » دود سیه
در آب پر غراب افتاده مگیر
یا تودهٔ مشک ناب افتاده مگیر
پیچیده به روی آب دود سیهی
آتش به میان آب افتاده مگیر

شاطرعباس صبوحی » دوبیتیها » گهر
هر روز گرفت خانهٔ کعبه شرف
از مولد شیر حق، شهنشاه نجف
جز ذات محمّدی نیامد به وجود
یکتا گهری چو ذات حیدر ز صدف

شاطرعباس صبوحی » دوبیتیها » ماکو
خیّاط پسری بود به دستش ماکو
گفتم که دلی که بردهای از ما کو
گفتا که دل تو در کف من خون شد
از او اثری اگر بخواهی ماکو

شاطرعباس صبوحی » دوبیتیها » عاقبت به خیر
ترسا پسرا مسیح سیرم کردی
من شیخ بدم راهب دیرم کردی
از کعبه کشیدی سوی بتخانه مرا
صد شکر که عاقبت به خیرم کردی

شاطرعباس صبوحی » دوبیتیها » سپیده دم
برداشت سپیده دم حجاب از طرفی
بگرفت نگار من نقاب از طرفی
گر نیست قیامت از چه رو گشته عیان
ماه از طرفی و آفتاب از طرفی

شاطرعباس صبوحی » دوبیتیها » چشم تر
ای دلبر عیسینفس ترسایی
خواهم به برم شبی تو بیترس آیی
گه پاک کنی با آستین چشم ترم
گه بر لب خشک من لب تر سایی
