گنجور

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۸۴

 

بی روی تو صبوری، جانا نمی توان کرد

بسیار سعی کردیم اما نمی توان کرد

صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۸۴

 

بی روی نان صبوری، حقا نمی توان کرد

«بسیار سعی کردیم اما نمی توان کرد»

پیری کلیچه پز کرد بر منبری نصیحت

کز آب غوره یاران حلوا نمی توان کرد

گفتم به جان خریدم نان تو، نانبا گفت

[...]

صوفی محمد هروی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۶۳

 

هر چند ره در آن زلف پیدا نمی توان کرد

قطع امید ازان زلف قطعا نمی توان کرد

تا از سر دل ودین مردانه برنخیزی

با کاروان یوسف سودا نمی توان کرد

از کف مده به بازی آن زلف عنبرین را

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode